مقالات

"آینده فلسفه"

کریم ‌‌فیضی  ۱۳۹۵/۰۳/۲۶




 

ما نه تنها برای بحث از دیجیتالیسم، هویتی فلسفی قائل هستیم و از پدیدامدن فلسفه‌ای با عنوان «فلسفه دیجیتالیسم» دفاع می‌کنیم، بلکه فلسفه‌ای را که نتواند از دیجیتالیسم سخن بگوید، اساسا فلسفه نمی‌دانیم!


با نظر به شرایط زندگی امروز و با توجه کافی به روزی که پیش پای انسان امروز و اینده و انسان اینده گشوده شده، بی‌تردید بحث از فلسفه دیجیتالیسم و اندیشه‌ورزی در این باب اگر نگوییم ضروری‌ترین فکر فلسفی، می‌توانیم گفت که از ضروری‌ترین تاملات فلسفی است. اینده فلسفه، خواه ناخواه با سرنوشت دیجیتالیسم مقرون است.


این اقتران صرفا از این جهت نیست که ابزارهای بحث و شناخت و از جمله خود ذهن متاثر از دیجیتالیسم خواهد بود، بلکه از این حیث است که دیجیتالیسم در حال ساختن« انسانی نو» است و جهانی نو و قلمروی تازه و مناسباتی جدید که عمدتا ناشناخته‌اند. در کنار هم قرار گرفتن این اجزاء و مفردات و چندین «نو» و « تازه» و «جدید» در کنار هم با قید ناشناختگی، چه مفهومی دارد؟ جز اینکه فلسفه‌ای می‌باید و شناختی؟ جز اینکه: فلسفه‌‌های کهن و قبلی را باید به این استان اورد و از این فلسفه، برای شناخت انسان و جهان، حتی انسان گذشته و جهان گذشته بهره گرفت؟


نگاه فلسفی به دیجیتالیسم، صرفا یک بحث نظری نیست بلکه نظاره از موقفی تازه و متفاوت به عالم و ادم است. ما با نگاه فلسفی به این مقوله، به جای و جایگاهی راه می‌بریم که بی‌سابقه است و از انجا به گونه‌ای دیگر می‌توان نگریست. در چشم‌انداز فلسفی دیجیتالیسم، گذشته به گونه‌ای دیگر دیده می‌شود. انسان ماهیت تازه‌ای از خود نشان می‌دهد و مناسبات و تعاریف و حتی الفاظ تغییر و تبدل می‌یابند. همه انچه در این ساحت روی داده و قابل مشاهده است، اقتضا می‌کند که فلسفه در این وادی حضور داشته باشد و تمام انچه در این عرصه به لحاظ وجودی، ادراکی _ روانی و حتی اجتماعی به صورت خبری ظاهر شده و اثرات خود را بر جای نهاده، فلسفه را به میان می‌طلبد و به میدان می‌کشد و مجموع این حوادث و مسائل، نیازمند تحلیل‌هایی همه جانبه است که جز از فلسفه ساخته نیست.


درست است که جنبه‌های اقتصادی، سیاسی، روانی و اجتماعی این فرایند با دانش‌‌های مربوط به این ساحت‌ها تحلیل‌ناپذیر است، ولی اگر بخواهیم از منظری جامع‌تر و شامل تر نگاه کنیم، چیزی جز فلسفه از عهده تحلیل کامل برنمی‌اید و اساسا دیجیتالیسم به چیزی جز فلسفه تسلیم نمی‌شود.


این سخن که دیجیتالیسم تسلیم نمی‌شود مگر به فلسفه به نظر اغراق‌امیز و تا حدودی غیرواقعی می‌اید ولی اثبات ان، ساده‌تر از انکار ان است و شک در ان، با نخستین پرتوهای اشعه‌هایی که دیجیتالیسم از خودش ساطع می‌کند، نابود و ناپدید می‌شود. دیجیتالیسم یک نظریه فکری یا یک تئوری لفظی و معنایی نیست و از این حیث در کنار ایسم‌های دیگر قرار نمی‌گیرد. دیجیتالیسم واقعیتی است که نظریه بودنش، بعد از حصول و حضور و تحققش صورت می‌گیرد.

 

ما نه تنها برای بحث از دیجیتالیسم، هویتی فلسفی قائل هستیم و از پدیدامدن فلسفه‌ای با عنوان «فلسفه دیجیتالیسم» دفاع می‌کنیم، بلکه فلسفه‌ای را که نتواند از دیجیتالیسم سخن بگوید، اساسا فلسفه نمی‌دانیم!


با نظر به شرایط زندگی امروز و با توجه کافی به روزی که پیش پای انسان امروز و اینده و انسان اینده گشوده شده، بی‌تردید بحث از فلسفه دیجیتالیسم و اندیشه‌ورزی در این باب اگر نگوییم ضروری‌ترین فکر فلسفی، می‌توانیم گفت که از ضروری‌ترین تاملات فلسفی است. اینده فلسفه، خواه ناخواه با سرنوشت دیجیتالیسم مقرون است.


این اقتران صرفا از این جهت نیست که ابزارهای بحث و شناخت و از جمله خود ذهن متاثر از دیجیتالیسم خواهد بود، بلکه از این حیث است که دیجیتالیسم در حال ساختن« انسانی نو» است و جهانی نو و قلمروی تازه و مناسباتی جدید که عمدتا ناشناخته‌اند. در کنار هم قرار گرفتن این اجزاء و مفردات و چندین «نو» و « تازه» و «جدید» در کنار هم با قید ناشناختگی، چه مفهومی دارد؟ جز اینکه فلسفه‌ای می‌باید و شناختی؟ جز اینکه: فلسفه‌‌های کهن و قبلی را باید به این استان اورد و از این فلسفه، برای شناخت انسان و جهان، حتی انسان گذشته و جهان گذشته بهره گرفت؟


نگاه فلسفی به دیجیتالیسم، صرفا یک بحث نظری نیست بلکه نظاره از موقفی تازه و متفاوت به عالم و ادم است. ما با نگاه فلسفی به این مقوله، به جای و جایگاهی راه می‌بریم که بی‌سابقه است و از انجا به گونه‌ای دیگر می‌توان نگریست. در چشم‌انداز فلسفی دیجیتالیسم، گذشته به گونه‌ای دیگر دیده می‌شود. انسان ماهیت تازه‌ای از خود نشان می‌دهد و مناسبات و تعاریف و حتی الفاظ تغییر و تبدل می‌یابند. همه انچه در این ساحت روی داده و قابل مشاهده است، اقتضا می‌کند که فلسفه در این وادی حضور داشته باشد و تمام انچه در این عرصه به لحاظ وجودی، ادراکی _ روانی و حتی اجتماعی به صورت خبری ظاهر شده و اثرات خود را بر جای نهاده، فلسفه را به میان می‌طلبد و به میدان می‌کشد و مجموع این حوادث و مسائل، نیازمند تحلیل‌هایی همه جانبه است که جز از فلسفه ساخته نیست.


درست است که جنبه‌های اقتصادی، سیاسی، روانی و اجتماعی این فرایند با دانش‌‌های مربوط به این ساحت‌ها تحلیل‌ناپذیر است، ولی اگر بخواهیم از منظری جامع‌تر و شامل تر نگاه کنیم، چیزی جز فلسفه از عهده تحلیل کامل برنمی‌اید و اساسا دیجیتالیسم به چیزی جز فلسفه تسلیم نمی‌شود.


این سخن که دیجیتالیسم تسلیم نمی‌شود مگر به فلسفه به نظر اغراق‌امیز و تا حدودی غیرواقعی می‌اید ولی اثبات ان، ساده‌تر از انکار ان است و شک در ان، با نخستین پرتوهای اشعه‌هایی که دیجیتالیسم از خودش ساطع می‌کند، نابود و ناپدید می‌شود. دیجیتالیسم یک نظریه فکری یا یک تئوری لفظی و معنایی نیست و از این حیث در کنار ایسم‌های دیگر قرار نمی‌گیرد. دیجیتالیسم واقعیتی است که نظریه بودنش، بعد از حصول و حضور و تحققش صورت می‌گیرد.

 

 

روزنامه اطلاعات؛ چهار‌شنبه 26 خرداد 1395


 

۳۱۵۴

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید