مقالات

"آشنایی با ایران‌شناسان"

دکتر محمدامین ریاحی  ۱۳۹۵/۰۶/۱۷

 




 

استاد دکتر ذبیح‌الله صفا [که] بیش از هفتاد سال از عمر 88 ساله خود را به تحقیق و تألیف و ترجمه آثار ارجمندی در زمینه جنبه‌های گونه‌گون تمدن ایران بالاخص در تاریخ اندیشه و ادب ایران گذرانید، از نخستین کسانی بود که از دانشکده ادبیات تهران درجه دکتری گرفت و بلافاصله سمت دانشیاری و اندکی بعد استادی تاریخ ادبیات فارسی در آن دانشکده را یافت.  

 

تأثیر عظیم دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در حفظ و احیا و گسترش زبان و ادب فارسی و پایه‌ریزی تحقیقات ایرانی بر اساس صحیح بیش از آن است که بتوان در این مختصر بدان پرداخت.  استادان بزرگی چون بدیع‌الزمان فروزانفر و ملک‌الشعرا بهار و عباس اقبال و جلال همایی و ابراهیم پور داوود و سعید نفیسی و چند تن دیگر به ترتیب دانشمندان جوان همت ورزیدند.  از میان دست‌پروردگان آنان چهار استاد معروف: دکتر صفا، دکتر معین، دکتر پرویز خانلری و دکتر حسین خطیبی و چند تن دیگر خود استادان جوان‌تر را تربیت کردند.

با کوشش آن استادان و سه دانشمند عالیقدر خارج از دانشگاه: علامه محمد قزوینی و سیدحسن تقی‌زاده و علامه دهخدا عصر درخشان جدیدی در تحقیقات ایرانی پدید آمد که قرن‌ها با تحسین و احترام از آن یاد خواهد شد و اگر در کاربرد تعبیرات خارجی اکراه نداشتم، آن دوره را به حق «عصر رنسانس علمی ایران» می‌نامیدم.  پیش از آن، محققان ایرانی برای شناخت گذشته فرهنگی وطن و ملت خویش به آثار ایران‌شناسان خارجی چون «نولدکه» و «اته» آلمانی و «براون» انگلیسی و «کریستین‌سن» دانمارکی و «شبلی نعمانی» هندی و دیگران چشم دوخته بودند.  در سایه کوشش این بزرگان، محافل علمی ما مرکز صدور کالای علم و ادب به کشورهای دیگر شد و اینک ایران‌شناسان جهان خود را نیازمند ایرانیان می‌دیدند و در تحقیقات خود به منابع جدید ایرانی روی آوردند.

برای اینکه به ارزش شخصیت آن بزرگان پی ببریم، به این نکته هم باید توجه کنیم که در آن سالها کتاب و کتابخانه و منابع تحقیق در ایران محدود بود و آن بزرگان با شور و عشقی که داشتند، با بررسی در نسخه‌های کمیاب خطی در جستجوی حقایق علمی بودند و با اختیار روش صحیح تحقیق راه را برای امروزیان هموار ساختند.

در این نهضت بزرگ علمی، دکتر صفا جایگاه والایی دارد و نام و یاد و آثارش جاودان خواهد ماند.  می‌گویند مقام بزرگان مثل کوهی است که هر چه بیشتر از آن فاصله گرفته شود، عظمتش بیشتر درک می‌شود.  دکتر صفا از چنین بزرگمردان بود.  او از نوادر روزگار بود که کارهای قلمی خود را از نوجوانی و از سالهای تحصیل در دبیرستان با ترجمه آثار ادبی خارجی آغاز کرد.  نخستین کتاب‌های او ترجمه مرگ سقراط و رافائل از آثار لامارتین شاعر فرانسوی است.  



آثار پربار


بعد از اینکه به اخذ لیسانس از دانشکده ادبیات نائل شد، ‌ضمن خدمت دبیری در وزارت فرهنگ،‌به تحقیقات علمی و ادامه تحصیل در دوره دکتری ادبیات پرداخت.  در همان سالها سردبیری مجله معتبر «مهر» را همراه استاد زنده‌یاد نصرالله فلسفی برعهده گرفت و نخستین مقالات علمی خود را در آن مجله به چاپ رسانید.  تحقیقات او درباره جشنهای ملی و باستانی ایران و سلسله مقالاتش درباره شعوبیه مورد توجه محافل علمی قرار گرفت و نشان داد که محقق جوانی به میدان آمده است که آینده درخشانی خواهد داشت.

بدیع‌الزمان فروزانفر که گوهرشناس دقیقی بود، پی به استعداد او برد و زیر پر و بال حمایتش گرفت و راهنمایی پایان‌نامه دکتری او (حماسه‌سرایی در ایران) را عهده‌دار شد.  آن کتاب که بارها به چاپ رسیده، شاهکار تحقیق و در زمینه خود معتبرترین منبع مورد استناد محققان است و خواهد بود.  

استاد بزرگ شاگرد جوان خود را به دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات خود برگزید و اندکی بعد او را به درجه استادی رسانید.  دانشیار جوان کاری را که استاد بزرگ با تألیف شاهکار ارجمند خود (سخن و سخنوران) پی‌ریزی کرده بود، با همت و سختکوشی تمام دنبال کرد و جلد اول «تاریخ ادبیات در ایران» را در 1332 منتشر کرد و تألیف و تکمیل مجلدات دیگر این کتاب عظیم هشت جلدی را در 6000 صفحه تا بازپسین روزهای زندگی خود در غربت ادامه داد.



مدیریت‌های فرهنگی

دکتر صفا چه در طی دوره استادی دانشگاه و چه پیش از آن، ضمن تدریس در دبیرستان‌ها، مدیریت‌های اداری فرهنگی را نیز پذیرفت؛ از آن جمله: ریاست اداره دانشسراها، ریاست انتشارات دانشگاه، ریاست دانشکده ادبیات تهران، دبیرکلی شورای عالی فرهنگ و هنر، دبیرکلی و معاونت کمیسیون ملی یونسکو را داشت و در تمام این سمتها منشأ خیر و خدمت بود.  اشتغال او در کمیسیون ملی یونسکو سبب شد که ایران در سازمان جهانی یونسکو نفوذ شایسته‌ای یابد و موجبات بزرگداشت جهانی بزرگان فرهنگ ایران (از فردوسی و سعدی و حافظ و چند تن دیگر) فراهم شود و از این راه فرهنگ درخشان ایران بهتر و بیشتر به جهانیان شناسانیده شود.



خدمات انتشاراتی

سابقه همکاری در نشر مجله مهر،‌ علاقه به خدمات انتشاراتی را در او ایجاد کرده بود.  بعد از شهریور 1320 که بازار مطبوعات گرم شده بود و او هم با رسیدن به سی سالگی، شرط سنی را برای گرفتن امتیاز نشریه دارا شده بود، امتیاز «مجله سخن»‌ را گرفت و یک سال به سردبیری دکتر پرویز خانلری منتشر کرد و بعد از یک سال، امتیاز سخن را به خانلری واگذار نمود.  در سالهای 23ـ25 هفته‌نامه «شباهنگ» در سالهای 25ـ47 «مجله دانشکده ادبیات تهران» را منتشر کرد.

مجله دانشکده ادبیات با مدیریت او معتبرترین و ممتازترین مجله تحقیقات ایرانی بود و اکثر مندرجات آن از منابع معتبر تحقیق شمرده می‌شود.  آن مجله سرمشق مجلات دانشکده‌های ادبیات تبریز و مشهد گردید که آن دو هم حاوی مقالات علمی با ارزشی بودند.  برای شناخت تأثیر مدیریت او کافی است که ببینیم از وقتی که او از ریاست دانشکده ادبیات و مجله آن کنار رفت، دیگر آن مجله رونقی نیافت.  

با همه کوششی که آن استاد در انجام وظایف مدیریت‌های مختلف به کار می‌برد، عشق او به تحقیق و تألیف بود و در این راه دمی از شبانه روز خود نمی‌آسود و حاصل کار چهل کتاب و چندین ده مقاله میراث اوست و از نظر کثرت آثار از معاصران او فقط زنده‌یاد سعید نفیسی را می‌توان با او مقایسه کرد.  اگر دکتر صفا در تمام زندگی فقط یک کتاب مثلاً «تاریخ ادبیات در ایران» یا «حماسه‌سرایی در ایران» را نوشته بود، کافی بود که نامش به عنوان یک دانشمند بزرگ در تاریخ فرهنگ ما جاودانه بماند.



فضیلت و اخلاق

از مقالات علمی که بگذریم، دکتر صفا از نظر فضیلت و اخلاق انسانی کم‌نظیر بود.  در خلال انبوه آثارش هیچ مشاجره قلمی یا انتقاد تند از کسی یا کتابی دیده نمی‌شود.  کسی خشمگین شدن او را ندیده بود و حرف تندی از او شنیده نشده بود.  مظهر وارستگی و تواضع بود.  اهل باندبازی و مرید جمع کردن و راه انداختن تبلیغات به نفع خود نبود .  مقام و شهرتی هم که یافت، منحصراً حاصل دانش و شخصیتش بود.  با شاگردان و کارکنان زیردستش رفتار عطوفت‌آمیز پدرانه‌ای داشت.

در نوروز 52 یا 53 یکی از شاگردانش که دانشیار دانشکده ادبیات و از ستایشگران او بود، با یکی دیگر از دوستان نزد من آمد و بی‌مقدمه شروع به بدگویی و بی‌ادبی درباره‌ استاد کرد و گفت: «مرا مأمور تألیف کتابی کرده و آخر سر این ابلاغ را برای من فرستاده که چهارهزار ریال حق‌الزحمه تو خواهد بود. » ابلاغ را گرفتم و گفتم قطعاً ماشین‌نویس اشتباه کرده و چهارده هزار یا حتی چهل هزار تومان بوده و غلط ماشین شده است.  من موضوع را حل می‌کنم.

فردای آن روز در دبیرخانه شورای عالی فرهنگ و هنر به دیدن استاد رفتم.  مقدمه‌ای از علاقه متقابل میان او و شاگردانش گفتم و به ابلاغ چهار هزار ریالی اشاره کردم که این مبلغ برای حق تألیف یک کتاب، عجیب و ناچیز است.  آهی کشید و با همان وقار و مهربانی و حجب و حیای معهود خود گفت: «این مرد حیثیت مرا به باد داده.  همینش هم زیاد است!» آنگاه ماجرا را تعریف کرد و گفت در شورای عالی فرهنگ و هنر پیشنهاد کردند که فهرستی از نامهای بزرگان علم و ادب ایران که سالهای نزدیک مصادف با چند صدمین سال تولد یا وفات آنهاست، تهیه شود تا برای بزرگداشت آنها برنامه‌ریزی کنیم.  من تهیه چنین فهرستی را که چند ساعت بیشتر وقت لازم نداشت، از این آقا خواستم.  رفته و شرح حال صدها نفر را از کتاب خود من خلاصه کرده و بدون هیچ‌ نظم منطقی سر هم کرده به دبیرخانه داده و بخش انتشارات بدون اطلاع من آن را به چاپ سپرده است.  

وقتی گزارش سالیانه دبیرخانه را در شورای عالی خواندم و این کتاب را هم به عنوان کار انجام یافته ارائه کردم، وزیر فرهنگ و هنر که رئیس شورای عالی است، سابقه را خواست و صورت‌جلسه مربوط دیده شد که فقط فهرست چند اسم و سال را خواسته بوده‌اند و من ناراحت شدم و در همه عمر با چنین خفتی مواجه نشده بودم!

گفتم: متأسفم و می‌دانم که آن آقا نظم فکری منطقی ندارد.  شاید هم روز اول موضوع درست به او تفهیم نشده، آخر سر هم وقتی کتاب را آورده، دفتر شما می‌بایست قبل از چاپ آن را با سابقه به نظر شما برساند.  در هر صورت هر چه بود گذشته؛ اما آن آقا شاگرد شماست، امید مهر و عنایت از شما دارد.  شما او را به دانشیاری دانشکده انتخاب کرده‌اید.

         *  اگر بار خار است،‌ خود کشته‌ای      اگر پرنیان است، خود رشته‌ای!

حالا اشتباه او و نتیجه‌ بد آن را فراموش کنید و دستور دهید حق تألیف کافی به او بدهند.  جای دوری نمی‌رود.  آن مرد کتابهای متعددی خوب یا بد چاپ کرده است مبلغی که می‌دهید، پاداش آنها باشد.  چیزی نگفت و نهایت بزرگواری را کرد و بلافاصله رئیس دفترش را خواست و دستور تنظیم قرارداد به مبلغ کافی داد.  انسانیت و بزرگواری او نهایت نداشت و اگر من خاطراتی را که از او دارم بنویسم، خود کتابی می‌شود.



مایه افتخار

دکتر صفا سالهای آخر زندگانی را در آلمان سپری کرد و در آنجا به تحقیقات خود و تدریس و سخنرانی در دانشگاه‌ها و شناساندن افتخارات فرهنگی ملت خود گذرانید.  در هر مجمعی هم که از علمای ایران‌شناسی تشکیل می‌شد، احترام تمام و ریاست طبیعی داشت و وجودش مایه افتخار ایران بود.  او با اینکه تحصیلات خود را فقط در ایران انجام داده بود، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی تسلط داشت و اهم منابع تحقیق در آن زبان‌ها را خوب می‌شناخت و در تحقیقات خود آن همه را از نظر دور نمی‌داشت.  نام عاشق بزرگ ایران در تاریخ ما جاودانه خواهد ماند.

 

روزنامه اطلاعات؛ چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵


 

۱۹۰۵

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید