مقالات

"قرآن شناخت"

دکتر سیدحسین نصر - ترجمه دکتر انشاءالله رحمتی  ۱۳۹۵/۱۰/۱۵
دکتر سیدحسین نصر - ترجمه دکتر انشاءالله رحمتی

اشاره:  کتاب The Study Quran  که به تازگی توسط دکتر سید حسین نصر منتشر شده اثری مهم و رویدادی قابل توجه در جهان اسلام است. این کتاب هم اکنون توسط دکتر رحمتی در دست ترجمه است که بخش اول مقدمه دکتر نصر را که در The Study Quran نوشته است را در اینجا ملاحظه می کنید:  

 

***

 

قرآن کریم، برای مسلمانان، کلام بی‌کم و کاست خداوند است که در دوران بیست و سه ساله بعثت محمد رسول‌الله(ص)، از طریق جبرئیل امین به آن حضرت وحی شده است. معنا، زبان و هر واژه و حرف در قرآن کریم، صدای آن، وقتی تلاوت شود و متن آن وقتی بر سطوح فیزیکی مختلف نوشته شود، همه را مقدس می‌دانند. قرآن کریم، وحی شفاهی به زبان عربی بود که ابتداء رسول خدا(ص) آن را شنید و سپس/ بعدها با الفبای عربی در کتابی مشتمل بر ۱۱۴ سوره و بیش از ۶۲۰۰ آیه به ترتیبی /فرمانی که خود آن ترتیب نیز وحیانی بود، تدوین شد. این متن مقدس که  همه مسلمانان آن را کتاب (الکتاب) می‌دانند، نام‌های بسیاری مانند فرقان (معیار) و هادی (راهنما)، دارد ولی متداول‌ترین نام آن، قرآن است که به معنای «خواندن» است. همان طور که مسیحیان از کتاب آسمانی مقدس‌شان به «Holy Bible کتاب مقدس» تعبیر می‌کنند، مسلمانان معمولاً کتاب قدسی خویش را قرآن مجید (۵۰: ۱؛۸: ۲۱) یا قرآن کریم (۵۶: ۷۷) می‌خوانند. این کتاب که در زبان انگلیسی به نام puran (و نیزKaran) شناخته می‌شود، تجلی اصلی اسلام و منبع و منشأ اساسی همه آن چیزهایی است که به معنای اصیل کلمه/ به شیوه معتبری اسلامی‌اند، از ما بعدالطبیعه، فرشته شناسی و جهان‌شناسی گرفته تا فقه و اخلاق، از هنرها و علوم گوناگون گرفته تا ساختارهای اجتماعی، اقتصاد و حتی اندیشه سیاسی.

 

قرآن همراه همیشگی مسلمانان در سفر زندگی است. آیات آن، نخستین صداهایی است که در گوش نوزاد خوانده می‌شود. در مراسم ازدواج، قرآن خوانده می‌شود و آیات آن معمولاً، آخرین کلماتی است که یک مسلمان در دم مرگ می‌شنود. در جامعه اسلامی سنتی، صدای تلاوت قرآن در همه جا طنین انداز بود و فضایی را که مردان و زنان زندگی روزانه‌شان را در آن سر می‌کردند، شکل می‌داد. این معنا در مورد بسیاری از مکان‌ها، حتی امروز نیز تا حد زیادی صادق است، اما قرآن به عنوان یک کتاب اسلامی، تقریباً در خانه هر مسلمانی یافت می‌شود و مردان و زنان به هنگام اشتغال به  فعالیت‌های روزانه خویش، قرآن را در شکل‌ها و اندازه‌های مختلف به همراه خود دارند یا تا بدین‌وسیله مایه حفظ و حمایت‌شان باشد. در بسیاری از بخش‌های جهان اسلام، وقتی کسی آغاز به سفر می‌کند، او را از زیر قرآن رد می‌کنند و حتی امروز نیز بر دروازه برخی شهرهای اسلامی سنتی قرآن آنها قرار داده شده است و کسانی که در آن شهر وارد یا از آن خارج می‌شودند، از زیر قرآن عبور می‌کنند. قرآن منبع همواره حاضر/ همیشگی برکت است که مسلمانان عمیقاً آن را در همه زندگی خویش، ساری و جاری می‌بینند.

 

از آنجا که قرآن کریم، واقعیت مرکزی/ محوری، قدسی، وحیانی برای مسلمانان است. در این اثر یعنی قرآنْ شناخت، نیز به این اعتبار موضوع بحث قرار گرفته و به اثری که صرفاً اهمیت تاریخی، اجتماعی یا زبان شناختی، جدای از ماهیّت قدسی و وحیانی‌اش دارد، محدود نشده است. برای این هدف، در قرآنْ شناخت درک و دریافت و تفسیر قرآن در متن سنت فکری و معنوی مسلمانان، کانون توجه قرار گرفته است، گو اینکه این بدان معنا نیست که مسلمانان تنها مخاطبانِ در نظر گرفته شده برای آن باشند، زیرا هدف آن بوده است که این اثر به کار محققان، معلمان، متعلمان/ دانشجویان، و خوانندگان عمومی، بیاید. در قرآنْ شناخت، به این کتاب [آسمانی] که با تلاوت آن اشک شوق از دیده مسلمانان از سوماترا تا سنگال جاری می‌شود، و نه به متنی که برای تحقیقات مربوط به زبان‌شناسی معنایی یا شرایط اجتماعی جزیره‌العرب در سده ۱/۷، در خور اهمیّت است، اهتمام داشته‌ایم.

 

از نظر اسلام، این کتاب آسمانی، به مدت بیست و سه سال دوران نبوت رسول خدا(ص)، در شرایط مختلف در شب و روز، هم در مکه و هم در مدینه، از طریق جبرئیل امین برآن حضرت نازل شده است، به قسمی که هر چند کلمات قرآن از زبان جبرئیل بیرون آمده است، ولی گوینده‌اش خداوند است. رسول خدا(ص)، واسطه/وسیله‌ای بود که از طریق او، حقیقت قرآن، حقیقتی موجود در یک مرتبه وجودی فوقِ زمان نزد خداوند، حقیقتی موجود در آنچه مسلمانان از آن به لوح محفوظ (اللّوح المحفوظ،۵۸: ۲۲) تعبیر می‌کنند بر مردان و زنان در این دنیا، نازل شد. به همین دلیل غالباً خود وحی تنزیل توصیف شده است، که بدین معناست که قرآن پیش از وحی شدن یا نازل شدن‌اش بر رسول خدا(ص)، واقعیت داشته [و موجود بوده] است و بنابراین، بر خلاف منکرانِ ماهیت وحیانی قرآن در طی قرون، کلام پیامبر(ص) نیست.[۱]

 

و در عین حال، چیزی از واقعیت/ حقیقت روح پیامبر(ص) در قرآن حضور دارد و به همین روی وقتی از عایشه، همسر پیامبر درباره خصلت آن حضرت پرسیدند، در پاسخ گفت:  «ذات او قرآن بود». رسول خدا(ص) اندکی پیش از رحلت‌اش از دنیا در حدیث معروفی فرمود:  «من در میان شما دو امانت گرانبها [دو ثِقلْ] برجای می‌گذارم:  کتاب خدا و عترتم. اگر در آنها چنگ بزنید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض بر من وارد شوید. پس بنگرید.

 

پیام قرآن

موضوعاتِ اصلی این کتاب قدسی، چیست؟ قرآن کریم، اول از همه حاوی آموزه‌ای است درباره سرشتِ واقعیت در همه مراتب آن، از خود حقیقت مطلق، یعنی خدای یکتا، تا واقعیت آفرینش، هم جهان کبیر و هم جهان صغیر. در قرآن، الله یا خدا به عنوان حقیقت اعلا که وحدانیّت او مرکز و محور پیام اسلام است به طور کامل معرّفی [وحی] شده است. خداوند یکتا، توأمان غیرمتشخص و متشخص، متعالی و حلولی، جلیل و جمیل/دارای صفات جلال و دارای صفات جمال است. از هر آنچه تصور بتوان کرد، فراتر و  در عین حال همانطور که خود قرآن به بیانی بسیار شاعرانه می‌فرماید، از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است(۵۰: ۱۶).

 

به علاوه در قرآن کریم، انبوهی از اسماء و صفات الهی ذکر شده است و این اسماء و صفات چون در کلام خداوند وحی شده‌اند، بنابراین مقدّس‌اند و نه فقط وسیله شناخت خداوند که وسیله بازگشت به او نیز هستند. بدین‌سان، این اسماء و صفات ‍ نه فقط در مابعد‌الطبیعه و کلام اسلامی، ‌بلکه در ابعاد علمی و آئینی حیات دینی و معنوی اسلامی، نیز، نقشی اساسی ایفا می‌کنند. خودقرآن می‌فرماید:  ولِلّه الاسماءالحِسنی، «نیکوترین‌ نام ها از آن خداوند است» (۷: ۱۸۰، مقایسه کنید با: ۱۷: ۱۱۰؛ ۲: ۸؛ ۵۹: ۲۴): همین آیه پس به مؤمنان دستورمی‌دهد که خداوند را به آن نام‌‌ها بخوانند (۷: ۱۸۰).

 

در اعتقاد اسلامی مبتنی بر قرآن، فرق گذاشته می‌شود میان {۱} ذات الهی، که فوق هراسم، نعت و وصفی است، {۲} اسماء، احوال وصفات او.{۳} افعال او؛ ایجاد و ابقاء همه جهان‌ها و همه آفریده‌های موجود در آن جهان‌ها و تأثیران پیوسته اراده او در آفرینش حضرتش، به‌ویژه در مرتبه بشری که در آن محبت و رحمت و همچنین عدالت و داوری همواره حضور دارد، ـ جملگی ذیل افعال او قرار می‌گیرند.

 

شهادت به ایمان، در اسلام، یعنی شهادت نخست لااِله ألّاالله، عبارتی که در خود قرآن وحی شده است (۳۷: ۳۵؛۴۷: ۱۹) نه فقط برترین بیان درباره وحدت و تعالی خداوند است،‌ بلکه وسیله‌ای برای  متحد ساختن دیگر باره همه صفات ثبوتی در حضرت احدیّت نیز هست. شهادت همچنین به این معناست که در نهایت هیچ جمالی جز جمال الهی، هیچ خیری جز خیریّت الهی،‌هیچ قدرتی جز قدرت الهی و … وجود ندارد.

 

به لحاظ مابعدالطبیعی/حِکمی، این بدان معناست که در نهایت هیچ واقعیتی / حقیقتی جز واقعیت الهی، موجود نیست.

 

قرآن کریم درباره سرشت انسان‌ها نیز به تفصیل تمام بحث می‌کند. به مامی‌آموزد که کیستیم، چرا آفریده شده و در اینجا برروی زمین قرار گرفته‌ایم، غایت ما در زندگی چیست، حقوق و مسئولیت‌های ما، برطبق شریعت الهی،‌کدام است، درباره جاودانگی روان بشر و احوال آن در زندگی پس از مرگ و پیامدهای شیوه زندگی‌مان دردنیا برای زندگیمان پس از مرگ،چه چیزهایی باید بدانیم. هر چند، قرآن کریم،‌ در بیشتر آیاتش مردان و زنان، هر دو را مورد خطاب قرار می‌دهد و در برخی مواضع نیز صراحتاً به معنای آفرینش انسان‌ها به صورت مذکر و مؤنث یا به صورت زوج، قداستِ تمایلات جنسی/رفتار جنسی، ‌اهمیّت خانواده و مسئولیت‌های هرجنس به جنس دیگر در ازدواج،‌ بحث می‌کند. به علاوه در قرآن به رابطه صحیح میان فرد،‌ جامعه، و سایر آفریده‌های خداوند، پرداخته شده است.  هیچ کتاب آسمانی مقدسی را نمی‌شناسم که بیش از قرآن درباره کیهان و جهان طبیعت سخن گفته باشد؛ در قرآن تعالیم گسترده‌ای درباره جهان پیدایی‌ها، سرگذشت جهان، رویدادهای اخروی که نشانه پایانِ نظم کیهانی موجود در حال حاضر است و نیز درباره پدیده طبیعت به عنوان جلوه‌گاه حکمت خداوندی، آمده است. در حقیقت، قرآن کریم از این پدیده‌ها با عنوان آیات («نشانه‌ها؛ یا رمزها) تعبیر می‌کند و همین واژه آیات را در مورد عبارات آن کتاب قدسی/قرآن، به کار می‌برند. قرآن کریم، پیرامون حیات و منشأ آن، و نیز پیرامون رابطه همه موجودات، جاندار و بی‌جان، از حیوانات و نباتات، تا کوه‌ها، دریاها و ستارگان، تا خدا، سخن می‌گوید. به یک معنا،‌قرآن نه فقط بر انسانیت بلکه بر یک بخش کامل کیهانی وحی شده است و بسیاری از حکیمان مسلمان، در طی قرون، ‌از خود کیهان با عنوان نوعی وحی، در حقیقت وحی نخستین[۲]، تعبیر کرده‌اند. به همین دلیل غالباً از کیهان با عنوان  قرآن تکوینی[۳]، که معنای «آیات» آن را فقط از طریق قرآن تدوینی[۴]، یعنی کتاب قرآن به عنوان کتاب قدسی اسلام، می‌توان فهم کرد، تعبیر شده است. البته همانطور که بسیاری از احادیث نبوی دیده می‌شود، قرآن دارای ظاهر و باطن ودر حقیقت دارای باطن‌های عدیده است و بر طبق سنت اسلامی،  باطنی‌ترین باطن آن فقط برای خداوند شناخته است. فهم/درک مراتب معنایی عدیده متن قرآن، کمال اهمّیت را دارد برای آنکه بتوان متن تکوینی را «قرائت کرد» و فهمی کاملی داشت از تعالیم خود قرآن، از جمله همان مابعدالطبیعه، جهان‌شناسی، علم به احوال انسان، آخرت‌شناسی و حیات معنوی که در قرآن از آنها سخن به میان آمده است. به موضوعات و مضامین اصلی ذکر شده در قرآن بازمی‌گردیم. در اینجا باید تأکید ورزید که قرآن، منبع اساسی شریعت اسلامی است و هر چند به لحاظ تاریخی رسول خدا(ص) را، همانند موسی‌(ع) شارع قانون‌گذار خوانده‌اند، ولی در اسلام شارع [حقیقی و‍] نهایی، خود خداوند است که غالباً الشارع نامیده می‌شود. فقط چند صد آیه قرآن، به شیوه عینی [و مصداقی] درباره شریعت بحث می‌کنند،‌ حال آن که آیات دیگر، موضوع بحث‌شان، اصولی است که قوانین شریعت، بر آنها بنا شده است. در حقیقت، به اعتقاد مسلمانان، شریعت اسلامی یا قانون الهی، تجسم عینی اراده خداوند است به شرحی که در قرآن کریم برای اهل اسلام، بیان شده است. و از منظر اسلامی، کتب آسمانی همه ادیانِ وحی شده از جانب خداوند، که هر یک دارای شریعت خاص خویش است (ر.ک:  ۴۸:  ۵)، در آن ادیان همین جایگاه را دارند. بنابراین، در نظر مسلمانانی که قرآن را به عنوان کلام خداوند، می‌پذیرند، پیروی از شریعت الهی، برای عمل به دین‌شان، اهمیت مبنایی و اساسی دارد.

 

قرآن کریم، کتاب اخلاق نیز هست. در قرآن کریم معیارهایی نه فقط برای تمیز دادن میان حق و باطل، زشت و زیبا، بلکه برای تمیز دادن میانِ نیک و بد/ خیر و شر نیز معیارهایی آمده است. اگرچه، قرآن تأکید می‌ورزد که انسان‌ها باید از موهبت خداداد عقل خویش برای تشخیص آنچه حق، زیبا و نیک است استفاده کنند، در عین تأکید دارد که باید به وحی ایمان داشت، چه داوری نهایی درباره آنچه حق و نیک است در آن آمده است و در حقیقت در پرتو هدایت قرآن، عقل بشر به جای آن که مغلوب هواهای نفسانی و دستخوش انحطاط شود، می‌تواند کاملاً کارآمد و اثرگذار باشد.

 

به علاوه تعالیم اخلاقی قرآن کریم هم مربوط است به پرورش فضیلت‌هایی که خصوصاً تعلق به افراد دارند و هم مربوط است به پرورش صفات اخلاقی اجتماعی مانند عدالت و سخاوت، که برای جامعه‌ای که بتوان آن را حقیقتاً اسلامی خواند، اهمیت مبنایی دارند. به علاوه، از منظر قرآنی، حقوق فرد و حقوق جامعه، برخلاف آنچه گاهی در جوامع مدرن غربی تصور می‌شود، تعارض یا تضادی با هم ندارند.

 

قرآن کریم، به عنوان منبع بنیادین دین اسلام، شامل تعالیمی، از جمله تعالیم اقتصادی و سیاسی، است که هم به فرد فرد مومنان/مسلمانان تعلق دارند و هم به جامعه اسلامی در کلیت آن. به علاوه مشتمل است بر اعمال و به ویژه مناسک فردی مختلفی که جزئیات‌شان از طریق حدیث و سنت (قول و فعل) رسول خدا(ص)، بیان شده است. ولی، قرآن، علاوه بر این، رویه‌ها و نهادهایی که برای جامعه اسلامی در کلیت آن، جایگاه مبنایی دارند، تاسیس می‌کند.

 

بسیاری از افراد واقف‌اند که قرآن به حیات دینی، و همچنین به موضوعاتی نیز که هم به نجات فردی مربوط می‌شود و هم به نظم اجتماعی، اهتمام دارد، ولی بسیار کمتر است شمار کسانی که معتقد باشند که قرآن کریم، راهنمایی حیات معنوی درونی نیز هست. در صورت توجه به باطن قرآن در می‌یابیم که فقط اینگونه نیست که قرآن حاوی تعالیمی است در خصوص ایجاد یک نظم اجتماعی عادلانه و داشتن یک زندگی فضیلت مندانه که به بازگشت به خداوند پس از مرگ در حالتی سعادتمندانه می‌انجامد؛ بلکه افزون بر این، قرآن وسیله‌ای است برای بازگشت به خداوند، در همین دنیا، و در حالی که آدمی در همین جهان به سر می‌برد. بنابراین قرآن راهنمایی روحانی و حِکمی برای دستیابی به حقیقت، راهنمایی برای نیل به سعادت حتی در همین دنیا است.

 

مضمون دیگری که در جای‌جای بسیاری از سوره‌های قرآن به چشم می‌خورد، تاریخ قدس و حکایت‌های مربوط به پیامبران گذشته و امت‌های آنهاست. این تاریخ قدسی، غالباً به طور کامل به سنت ابراهیمی و پیامبران بنی اسرائیل محدود شده است، گواینکه در قرآن به برخی پیامبران عرب نیز که نام‌شان در کتاب مقدس نیامده است، برمی‌خوریم. اما، هدف آن است که فحوای این تاریخ قدسی، فحوایی جهان شمول باشد، زیرا مخاطب وحی اسلامی، بر خلاف آنچه در مورد یهودیت دیده می‌شود، همه بشریت است نه یک امت خاص. به اعتقاد مسلمانان، تاریخ قدسیِ روایت شده در قرآن را، خداوند به پیامبر (ص) وحی کرده است:  یعنی این تاریخ صرفاً مجموعه‌ای از گزارش‌های شنیده شده از منابع یهودی یا مسیحی نیست. در حقیقت تفاوت ظریفی/دقیقی میان روایت‌های کتاب مدقس و قرآن کریم از تاریخ قدسی وجود دارد. درحالی که روایت‌های کتاب مقدس، ماهیتی تاریخی‌تر دارند، تاریخ قدس قرآن غیرتاریخی‌تر/ تاریخ ستیزانه‌تر است و در وهله نخست به قصد آموزش درس‌های اخلاقی و معنوی، وحی شده است. تاریخ قدسی قرآن را بیشتر واقعه‌هایی در روان بشر دانسته‌اند تا صرف رویدادهای تاریخی در این جهان/دنیا. برای مثال، همه انسان‌ها اوصاف موسی(ع) و اوصاف فرعون، زیبایی یوسف (ع) و هم دستی برادران او، را در درون خویش دارند. یعنی این تاریخ قدسی وسیله‌ای است برای آموزش [خودشناسی به مسلمانان و آگاه ساختن‌شان به] نفس خویش و همچنین آموزش نیک و بد به آنان [و نیز آگاه ساختن‌شان به این که چنانچه، آدمی چونان پیامبران گذشته که به خداوند متوسل شود، از او یاری بجوید و در همه بلاهای زندگی به او توکل کند، در نهایت خیر بر شر پیروز می‌شود.]

 

دیدگاه‌های سنتی درباره تاریخ دینی معمولاً به آخرت‌شناسی اهتمام داشته‌اند و دیدگاه اسلام از این لحاظ، استثناء نیست. قرآن کریم، تاریخ را واقعیتی متناهی می‌داند که با آفرینش بشریت کنونی به دست خداوند، آغاز می‌شود و با رسانیدن تاریخ کیهانی و انسانی به پایان اخروی‌اش به دست خداوند، پایان می‌پذیرد. تلقی قرآنی از سیرزمان، به یک معنا، تلقی ادواری[۵] است:  یعنی هر دور با نزول پیامی از خداوند از طریق یک پیامبر آغاز می‌شود، به تدریج است خاصی که آن پیام به سوی آنها فرستاده شده، به فراموشی‌اش می‌سپارند و معمولاً بلایی به اراده خداوند واقع می‌شود و سپس از آن پیامبر جدیدی ظهور می‌کند. اما، این ادوار نبوت[۶] بی‌پایان نیست. بلکه، قرآن کریم اعلام می‌دارد که پیامبر اسلام(ص)، خاتم پیامبران[۷] (۴۰:  ۳۳)، در سلسله نبوت است و پس از او پیامبر دیگری نخواهد آمد و فقط واقعه‌های اخروی‌ای که نشانه پایان این جهان و بشریت کنونی است، واقع خواهد شد. قرآن کریم، همچنین به امکانِ آفرینش تازه‌ای از سوی خداوند، پس از نابودی دنیا اشاره می‌کند، و اما این موضوعی است فراتر از دغدغه‌های بشریت کنونی که مخاطب قرآن کریم است (ر.ک.:  ۴۸، ۱۹:  ۱۴؛ ۱۵:  ۳۵)

 

توصیفاتی که به واقعه‌های مرتبط با افراد و جامعه بشری هر دو، و همچنین کیهان مربوط می‌شوند، برای پیام قرآنی، محوریت دارند. در فرازهای بسیاری در جای جای این متن قدسی، سخن از مرگ، رستاخیز، داوری الهی، بهشت، دوزخ، و به طور ضمنی برزخ و همچنین غایت نهایی انسان‌ها، سخن به میان می‌آید. قرآن کریم این حقایق اخروی را به زبانی بسیار نیرومند، انضمامی و در عین حال به شدت رمزی/سمبلیک، بیان می‌کند. آخرت به شیوه‌ای چنان [نیرومند] معرفی شده است که بسان حقیقتی ثابت در آگاهی مسلمانان در همه زندگی‌شان در این دنیا، باقی می‌ماند. لذت‌های بهشت و همچنین عذاب‌های هولناک دوزخ به شیوه‌ای توصیف شده‌اند که تاثیری نازدودنی بر ذهن و روان مومنان بر جای می‌نهند، اعمل و افکارشان را در این دنیا عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌دهند. به علاوه، زبان قرآن هم زبانی انضمامی و حسی است که ساده‌ترین مومنان قادر به فهم آنند و هم زبانی رمزی و متافیزیکی که پاسخگوی نیازهای حکیمان و اولیاء است. لذّت‌های توصیف شده در قرآن، برخلاف اعتقاد برخی افراد، تلطیف [و تعالی] لذت‌های زمینی نیست. بلکه لذت‌های زمینی، هم لذت‌هایی که برای مسلمانان در این دنیا مباح است و هم لذّت‌هایی مانند شراب، که در این دنیا مباح نیست، جلوه زمینی حقایق بهشتی معرّفی شده‌اند.

 

قرآن کریم، کتاب معرفت نیز هست و برای مسلمانان اصول همه معارف اصیل، بنا به فهم سنتی از این معارف، و نه بنا به تلقی برخی معاصران علم‌زده [ما] که می‌کوشند تا آیات مختلف قرآن را با فلان یا بهمان نظریه یا اکتشاف دوران کنونی، یکسان بگیرند ـ در قرآن آمده است. در تمدن اسلامی سنتی اعتقاد بر این بوده است که ریشه همه علوم اسلامی، از فقه تا نجوم، از کلام تا طب، در قرآن کریم است. در حقیقت همه اندیشه و هنر اسلامی را می‌توان، تفسیرهایی بر قرآن دانست. اینکه نزول قرآن به تأسیس یکی از تمدن‌های بزرگ جهان و علاوه بر آن به خلق یکی از سنت‌های علمی، فلسفی و هنری بزرگ در تاریخ بشر[۸] منجر شد، اتفاقی نبود.

 

بدون ظهور قرآن کریم، علوم اسلامی به گونه‌ای که آنها را می‌شناسیم، علومی که بعدها به جهان غرب آورده شدند، وجود نمی‌داشتند و بنابراین واژه‌هایی مانند «جبر»، «الگوریتم» و بسیاری از دیگر واژه‌های عربی الاصل در زبان انگلیسی موجود نبود. [حتی] جامع‌های قدیس توماس، لااقل در شکل فعلی آنها، وجود نمی‌داشت، زیرا این جامع‌ها حاوی اندیشه‌های بسیاری است که از منابع اسلامی گرفته شده‌اند.[۹]

 

پیام قرآنی، نه فقط برای رشد و شکوفایی علوم اسلامی، اهمیت اساسی داشته بلکه واقعیتی اساسی در خلق هنرهای اسلامی بوده است و خواهد بود، چه اصول این هنرها برگفته از حقیقت، حقیقت باطنی، قرآن کریم، است. در طی قرون و اعصار، کتاب قدسی اسلام نه فقط الهام بخش هنرهای اسلامی از خوش‌نویسی تا معماری بوده است، بلکه اصول این هنرها نیز از آن گرفته شده است. تعالیم قرآن کریم، خلاقیّت هنری مسلمانان را به مسیرهای مشخصی هدایت کرد و سیاق اجتماعی [لازم] برای خلق آثار هنر اسلامی را فراهم ساخت / ایجاد کرد. این واقعیت که تمدن اسلامی این همه اشعار بسیار برجسته خلق کرده ولی عملاً هیچ مجسّمه با اهمیتی در این تمدن خلق نشده است و این واقعیت که خوش‌نویسی برای حیات اسلامی این همه محوریّت دارد ـ همه اینها مستقیماً با پیام قرآن، هم به لحاظ صورت آن و هم به لحاظ محتوای آن، مرتبط است. تعیین اینکه ذاتیّات هنر قدسی چیست، کدام حوزه‌ها در هنرهای اسلامی درخور اهمیت است و کدام سلسله مراتب هنرها، باید در تمدن اسلامی موجود باشد ـ همه اینها نیز از قرآن کریم سرچشمه می‌گیرد.

 

پیام قرآن کریم درباره دین، جهان شمول است. حتی وقتی هم قرآن کریم از اسلام سخن به میان می‌آورد، کلام آن نه فقط ناظر به دین وحی شده از طریق پیامبر اسلام(ص)، بلکه ناظر به تسلیم به خداوند به طور کلی است. بنابراین در قرآن، ابراهیم(ع) و عیسی(ع) نیز مسلمان به معنای «تسلیم شده/ تسلیم در برابر خداوند»، خوانده شده‌اند. پیام قرآن، مبتنی بر جهان شمولی وحی است و این متن مقدّس به صراحت می‌فرماید که هیچ امتی نیست که خداوند برایش فرستاده‌ای گسیل نداشته باشد، چنانکه در آیه ۱۶: ۳۶ آمده است:  ولَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّهٍ رسولاً اَن اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت، «و به راستی در میان هر امّتی، فرستاده‌ای برانگیختیم، [تا بگوید: ] خدای را بپرستید و از خدایان دروغین بپرهیزید.»

 

این منظر جهانْ شمول، بیشترین تأثیر را بر رابطه میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، هم در عمل و  هم در نظر، در سراسر تاریخ اسلام، داشته است. به دلیل همین پیام قرآن است که مسلمانان، پیش از دوران مدرن، نخستین امتی بودند که آنچه را که به نام علم ادیان یاReligionswisse nchaft، شناخته شد، شکل دادند و به شیوه عالمانه [و نه به شیوه جدلی] درباره ادیان دیگر، از جمله ادیان غیر ابراهیمی، قلم زدند و نمونه‌اش را در تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی (متوفی به ۴۴۲/۱۰۴۸)، که یک هزار سال پیش نوشته شده است، می‌توان دید. به همین دلیل در هفت قرن پیش عارفان و حکیمان مسلمانی چون ابن‌عربی (متوفی به ۶۳۸/۱۲۴۰) و جلال‌الدین بلخی (متوفی ۶۷۲/۱۲۷۳) درباره وحدت درونی ادیان قلم زدند و اندکی پس از آن عارفان مسلمان در هندوستان، گفتگوی دینی بر مبنای فهم متقابل با عالمان هندو به راه انداختند و متون مقدس آئین هندو را از سنسکریت به فارسی ترجمه کردند و برخی از آنان در چین مجموعه‌ای از آثار که می‌توان آنها را آثار «نوکونفوسیوسی اسلامی» خواند، آفریدند.

 

پیام قرآن کریم در آن واحد پیامی حِکمی و عملی، فقهی و اخلاقی است و علاوه بر حیات معنوی و  عقلی، به مسائل روزمره نیز اهتمام دارد. این متن مقدس به هر جنبه دغدغه بشر، از ژرف‌ترین پرسش‌های عقلی و رفیع‌ترین مسائل روحانی گرفته تا موضوعات معمولی زندگی روزمره، می‌پردازد. قرآن هم شفابخش است و هم معرفت‌بخش. در پیام آن هم بشارت است و هم بیم (نذر). به همین دلیل پیامبران، از جمله پیامبر اسلام(ص) را بشیر (بشارت دهنده) و نذیر (بیم دهنده) می‌خواند. قرآن، برای هر جنبه قابل تصور از حیات، عمل و اندیشه بشر، هدایت و در عین حال برای روح مؤمنان، مایه آرامش است. قرآن کریم به عنوان تجلّی اصلی اسلام، تجلّی‌ای که همه جوانب آن مقدّس تلقی شده است، منبع همه آن چیزی است که به معنای حقیقی کلمه، اسلامی است. قرآن به عنوان کلام زنده خداوند، از گهواره تا گور، در همه جا راهنمای مسلمانان است و فضایی معنوی و دینی که آنها در آن متولد می‌شوند، نفس می‌کشند، زندگی می‌کنند و بدرود زندگی می‌گویند، فراهم می‌سازد.

 

زبان قرآن، ساختار قرآن و تلاوت قرآن

قرآن به زبان عربی نازل شده است و از خودش به قرآن عربی (۱۲: ۲؛ ۲۰: ۱۱۳؛ ۳۹: ۲۸؛ ۴۱: ۳؛ ۴۲: ۷؛ ۴۳: ۷) تعبیر می‌کند. وحی قرآنی به یک معنا زبان عربی را «متلاشی ساخته»‌ و آن را به همان زبان قدسی که برای مسلمانان است، تبدیل کرده است. این وحی، اثری خلق کرده است که زبان آن تقلیدناپذیر است و آن را اعجازآمیز می‌دانند. اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمه‌ناپذیر است. حضور قدسی و واقعیّت مظهریّت قرآن کریم و همچنین مراتب معنایی نهفته در آیات آن را نمی‌توان به زبان دیگر، حتی به زبان فارسی و دیگر زبان‌‌های اسلامی که خود عمیقاً از عربی قرآنی تأثیرپذیرفته‌اند، ترجمه کرد. در این سیاق، باید به خاطر داشت که ادیان مختلفی که مؤمنان به آنها، وحی مربوطه به دین خویش را کلام مستقیماً وحی شده خداوند می‌دانند ـ در آن ادیان، زبانِ وحی، زبانی مقدس است و نمونه‌اش در مورد زبان عبری در یهودیّت یا زبان سنسکریت در آئین هندو،‌ دیده می‌شود. در ادیانی که خودِ بنیانگذار دین را کلمه یا پیام می‌دانند، زبان آن پیام، چنین نقشی ندارد.

 

برای مثال، در مسیحیت خود مسیح را کلمه خدا یا لوگوس می‌دانند و به یک معنا عهد جدید کلمه کلمه خداست. دو هزار سال است که مسیحیان سنتی آئین عشاء ربّانی را به زبان یونانی، لاتینی، اسلاوی و در کلیساهای/مذاهب شرقی کوچک‌تر به زبان آرامی قبطی و حتی خودِ عربی، برگزار می‌کنند. ولی برای مسیحیان، این زبان‌ها،‌ زبان آئینی‌اند نه زبان مقدّس. به اعتقاد کلیساهای سنتی، برگزاری عشاء ربّانی، صرف نظر از اینکه کدام یک از زبان‌های پذیرفته برای برگزاری آن مورد استفاده قرار گرفته باشد، معتبر است. ولی در اسلام، نمازهای روزانه،‌ همان آئین اصلی در اسلام که می‌‌توان گفت مشابه با برگزاری عشاء ربانی در مسیحیت است، اگر به عربی اقامه نشود، چه نمازگزار عرب زبان باشد و چه غیرعرب زبان، اعتبار ندارد. می‌‌توان گفت همانطور که برگزارکنندگان عشاء ربّانی، با خوردن نان و نوشیدن شراب، که از طریق آئین به گوشت و خونِ مسیح(ع) تبدیل شده‌اند، به «کلمه»، یعنی مسیح(ع)،‌ «ملحق می‌شوند»،‌ در آئین‌های اسلامی، عبادت‌کنندگان با تلاوت آیات به زبان عربی قرآنی، کلمه خدا را«در کام خویش فرو می‌‌برند.» بنابراین به اعتقاد مسلمانان، عربی قرآنی، در ژرف‌ترین معنا، همانند نان و شراب در عشاء ربّانی یا جسم مسیح، بر طبق مسیحیت سنتی است. هر دو تجسّدهای/تجسّم‌های کلمه خدا و بنابر این مقدّس‌اند. در اعتقاد مسیحیان یا کسانی با زمینه مسیحی که می‌خواهند مفاد روحانی و دینی کامل عربی قرآنی را فهم کنند، مقایسه آن با زبان آرامی که زبان مسیح(ع) بوده است، یا مقایسه آن با زبان لاتینی وولگات[10]، کفایت نمی‌کند. باید آن را با نقش جسم مسیح(ع) در سنت مسیحی مقایسه کرد.

 

زبان عربی، آخرین زبان از خانواده زبان‌های سامی بود که در مقایسه با دیگر زبان‌های این خانواده مانند عبری، قبطی، زبان‌های بابلی، آرامی و سریانی وارد در صحنه تاریخ شد.

 

به اعتقاد بسیاری از زبان‌شناسان،‌ زبان عربی نزدیک‌ترین زبان به چیزی است که زبان‌شناسان آلمانی از آن به Ursemitisch به معنای زبان سامی اصیل و اولیه، تعبیر می‌کنند. این واقعیت که خداوند این زبان، یعنی زبان عربی، را برای نزول قرآن برگزید، با ماهیت اسلام به عنوان احیاء [یا بیان دوباره] دین حنیف/ازلی، بسیار مرتبط است؛ در اسلام واپسین و نخستین وحی‌ها متحد شده‌اند، نقطه پایان تأیید دوباره نقطه آغاز، نقطه آغاز است، و نیز در این دین، در تاریخ گسترده پیامبری/نبوت سلسله پیامبران خود را در نقطه پایان نمایان می‌سازد.

 

نزول قرآن به زبان عربی، این زبان را از زمان [فراتر برد و] تعالی بخشید و اثری خلق کرد که برتر و فراتر از تغییر تاریخی است. زبان عربی به عنوانِ یک زبان بشری که برای گفتار روزمره استفاده می‌شود، البتّه ادامه یافت و در حقیقت، به برکت خود قرآن، دامنه‌ای بسیار گسترده‌تر از خودِ‌جزیره‌العرب یافت. این زبان روزمره، در طی قرون دستخوش تغییراتی واقع شده است ولی حتی آن تحولات نیز از حضور تغییرناپذیر قرآن کریم، تأثیرپذیرفته‌اند. زبان قرآن نسبت به تغییرات این جهان «ساکت/ بی‌احساس» بوده و به عنوان تجسّم کلمه همواره زنده خداوند، پیوسته زنده‌‌ترین مانده است. برای هر نسل از مسلمانان،‌ مسلمانان عرب و همچنین غیرعرب، قرآن کریم به عنوان کتابی نازل شده به زبان عربی، حضوری همواره زنده و مافوق دگرگونی‌های شرایط بشری، تغییرناپذیر و سرشار از حیاتِ پایدار «روح» و متنی که پیوسته حیات بشر را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هدایت می‌کند‌ ـ بوده است و امروز نیز به همین گونه است. امروز مستقیماً ‌با مسلمانان سخن می‌گوید به همان‌سان که سخن می‌گفته است با «اصحاب پیامبر» که برای نخستین بار آن را از زبان آن حضرت شنیدند. قرآن کریم،‌ همچنان راهنمای برتر مسلمانان است. صرف نظر از اینکه در چه نقطه‌ای از مکان و چه مقطعی از زمان، در این جهان به سر ببرند.

 

زبان عربی قرآن کریم در جاهایی زبان تعلیمی و روایت امور واقع است و در جاهای دیگر استعاری، تأویلی، رمزی، و بسیار شاعرانه است. درست است که در برخی جاها، مانند سوره «شعراء» (۲۶)، شاعران را نکوهش می‌کند و برخی منتقدانِ نخستین پیامبر(ص) او را متهم به شاعر بودن به معنای منفی کلمه می‌کرده‌اند. دلیل این قبیل انتقادات آن است که شاعران عرب‌زبان پیش از اسلام، غالباً مدیحه‌سرایان و پیشگویان قلم به مزد بودند و کمترین اهتمام را به حقیقت یا به واقعیات روحانی داشتند. در زمان ظهور اسلام، مخالفان پیامبر(ص)،‌شاعران را نیز برای سرودن ابیاتی با هدف تحقیر آن حضرت و دین اسلام، به‌کار گرفتند. برطبق نظر بسیاری از علمای مسلمان، چیرگی هنرهای زبانی در عربستان پیش از اسلام، را می‌توان از جمله دلایل این امر دانست که خداوند زبان قرآن را زبانی اعجازآمیز اختیار کرده و خود قرآن تحدی کرده است که هر کس که می‌تواند، مانند آن بیاورد (ر.ک.:  ۲: ۲۳؛ ۱۰: ۳۸؛ ۱۱: ۱۳). بلاغت قرآن را به واقع معجزه و فراتر از آنکه بشری قادر به تقلید از آن باشد، دانسته‌اند. ولی اگر از اصطلاح «شعر» به معنای کلی آن استفاده کنیم، در آن صورت، قرآن، به‌ویژه بخش اخیر آن، بلکه همچنین بسیاری از دیگر بخش‌های آن، اثری با برترین کیفیت و قدرت شاعرانه است و هرگز هیچ اثر دیگری، حتی از بزرگترین شاعران مسلمان، هماورد آن نبوده است. همچنین قرآن بر اشعار خلق شده به زبان‌های مختلف اسلامی، عمیقاً تأثیر نهاده و افزون بر این، علت مستقیم جایگاه ممتاز شعر در تمدن اسلامی و در حیات یومیه مسلمانان در بسیاری از جوامع اسلامی است.

 

قرآن کریم خودش را کتاب مبین معرفی می‌کند (برای مثال ۱۲: ۱؛ ۲۶: ۲؛ ۲۷: ۱)، ولی این ویژگی فقط به معنای وضوح لفظی و ظاهری نیست، زیرا در [قرآن] آیاتی هست که وضوح آنها فقط زمانی شناخته می‌شود، که مراتب معنایی ما‌فوقِ ظاهر [متن] در مدّنظر قرار بگیرد. از آنجا که خداوند، همانطور که قرآن می‌فرماید (۵۷: ۳) هم ظاهر است و هم باطن،‌کلام او نیز مراتب معنایی ظاهری و باطنی، دارد. و از آنجا که خداوند هم آفریدگار شهادت (جهان دیدنی) است و هم آفریدگار غیب (جهان نادیدنی)، در کلام او، غیب/ غیب جهان غالباً به‌صورت رازآمیزی در کلمات و عبارات دیدنی و ظاهری که صداهای تلاوت شده و شنیده شده‌ آن، عبارت از همان‌ها است، خود را نمایان می‌سازند. به دلیل مراتبِ معنایی عدیده، زبان این کتاب شریف، گاهی ظاهری است، گاهی استعاری، گاهی تأویلی و در عین حال در مواقع دیگر هم زمان تأویلی و رمزی است. قرآن بسان دریای پهناوری است که مسلمانان در آن فرو می‌روند، ولی هرگز به همه ژرفای آن نمی‌رسند. اگر معنای اصلی فعلِ لاتینی Comprehendere را که به معنای «فراگرفتن» است به خاطر داشته باشیم، می‌توان گفت خود قرآن است که خواننده را فرا می‌گیرد یا «بر آن محیط می‌شود» حال آنکه خواننده هرگز نمی‌تواند قرآن را به‌طور کامل فرا بگیرد. قرآن به مانند توری است که در دار کثرت افکنده شده است تا ما را به عالم وحدت، که نامتناهی است، بازگرداند. ما به عنوان موجودات متناهی، نمی‌توانیم بر نامتناهی، احاطه بیابیم، ولی می‌توانیم و می‌باید به سوی آن کشیده شویم و در نهایت در آن فرو رویم.

 

نمی‌توان درباره زبان قرآن بحث کرد و چیزی نگفت درباره  ساختار ریاضی فوق‌العاده‌ای که بر مبنای رمزپردازی حروف الفبای عربی، در بنیاد آن قرار دارد. علم اسلامی باطنی سنتی معروف به علم جفر که منشأ آن را به علی‌بن ابیطالب(ع) (پسرعمو و داماد پیامبر(ص) که امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم سنّیان شد) نسبت می‌دهند، درباره ارزش‌های عددی حروف عربی و مفاد رمزی‌شان بحث می‌کند. این علم شبیه است به علم gematria، که بر مبنای حروف الفبای عبری، در قباله یهودی و نیز در آن مکاتب عرفان مسیحی که معمولاً به نام قباله مسیحی شناخته می‌شوند، حائز اهمیت است. در قرآن شناخت،‌تفاسیر و مطالعات قرآنی مستقلی که بر علم جفر مبتنی است، بررسی نشده است ولی لازم است در اینجا وجود چنین تفاسیرو مطالعاتی را متذکر شوم.

 

علم جفر وجوه برجسته تعالیم باطنی قرآن کریم، از جمله معنای حروف مقطعه اسرارآمیزی را که در آغاز بیست و نه سوره آمده است، روشن می‌سازد و بسیاری از آموزه‌های مبنایی را توضیح می‌دهد. برای مثال، بر طبق مابعدالطبیعه‌اسلامی، همه موجودات تجلّی اسماء و صفات خداوند است، ولی انسان (homo)، که هم به معنای مذکر است و هم به معنای مؤنث، تنها موجودی است در این عالم که به لحاظ حقیقت تامّ خویش به عنوان انسال کامل آینه تمام‌نُمای همه‌ اسماء الهی است. باری، اسم الله شامل همه اسماء الهی است و به همین دلیل، یکی از نام‌های پیامبر(ص)، به عنوان انسان کامل به تمام معنای کلمه، عبدالله بوده است، نه مثلاً عبدالکریم؛ و عبد در اینجا به معنای محمل و مجلا [پذیرنده و انعکاس‌دهنده] یکی از اسماء خداوند است. بر طبق علم جفر، ارزش عددی الله ۶۶ است و همینطور است در مورد ارزش عددی آدم و حوّاء، که در وحدت دوجنسیتی‌شان، مرتبه/ حالت انسان را تشکیل می‌دهند. بدین سان، به کمک علم جفر،‌می‌توان این آموزه ژرف درباره مرتبه بشری در نسبت با خداوند را، بِی‌واسطه فهم و شهود کرد.

 

دستگاه خط این الفبا نیز که عربی قرآنی در قالب آن کتابت شده است، دارای معنایی/مفادی رمزی دارد که در برخی مطالعات سنتی درباره معنای قرآن، روشن شده است. برای مثال، در زبان عربی،‌همانند زبان انگلیسی، دو حرف نخست الفبا، الف و باء (b , a) است. در دستگاه خط عربی، الف را به شکل یک خط عمودی مستقیم و باء را به شکل خط افقی با نقطه‌ای در زیر آن می‌نویسند. حال، الف نخستین حرف اسم الهی الله و باء نخستین حرف نخستین واژه قرآن، یعنی بسم‌الله، است که کل متن آن به نام بسمله، شناخته می‌شود. بر طبق علم رمزپردازی دستگاه خط عربی، الف رمز نزول کلمه الهی از عالم تعالی/ تنزیه الهی و باء رمز پذیرش آن در عالم بشری و در زبان بشری است که از این رهگذر تقدس یافته است. نقطه زیر باء، رمز تلاقی‌گاه این دو حرف، دو حرف عمودی و افقی، است و بنابراین ذات همه حروف عربی و در نتیجه ذات قرآن را تشکیل می‌دهد. در خوش‌نویسی عربی سنتی، خطوط از تکرار هماهنگ نقطه واحد تشکیل شده‌اند.

 

گفته پررمز و رازی منسوب به امام علی(ع) وجود دارد که معنای آن را فقط با استفاده از این علم ناظر به شکل رمزی حروف الفبای عربی وقتی به خط عربی نوشته می‌شوند، می‌توان فهم کرد. از امام علی(ع) نقل است که:  «کل قرآن در سوره فاتحه جمع است، کل فاتحه در بسم‌الله الرحمن الرحیم [که در عربی با حرف باء شروع می‌شود]، کل بسم‌الله در حرف باء، کل باء در نقطه زیر باء، و من آن نقطه‌ام.» امام علی(ع) در اینجا به حالت باطنی «هویت برتر» یا «وحدت برتر» خویش،‌ به تحقق تام توحید[درخودش]، اشاره دارد. این تبیین،‌بیانگر اهمیت علم رمزپردازی شکل‌های الفبای استفاده شده در عربی قرآنی است و آن علمی است که باید [اهمیت‌] آن را متذکر شد، حتی اگرچه در این تفسیر به دلیل مخاطبانی که این اثر به قصد آنان تألیف شده است، بدان نپرداخته‌ایم.

 

به ساختار صوری قرآن بازمی‌گردم؛ باید تکرار کنم که قرآن شامل ۱۱۴ سوره است؛ فاتحه، سوره آغازین آن دارای هفت آیه است و پس از آن سوره بقره که بلندترین سوره قرآن است، قرار گرفته است. سپس به تدریج هر چه در متن جلوتر می‌رویم، به عنوان یک قاعده کلی، سوره‌ها کوتاه‌تر می‌شوند، گو این که این قاعده استثناء‌هایی هم دارد. بخش اخیر قرآن، شامل کوتاه‌ترین سوره‌ها است، ولی آخرین سوره،‌به لحاظ تعداد آیات یا کلماتش،‌کوتاه‌ترین سوره نیست. باید به کسانی که با قرآن آشنا نیستند، توجه داد که سوره‌ها، با نظم تقویمی، مطابق با زمان نزول‌شان، مرتب نشده‌اند. غالباً این گونه است که بخش‌هایی از یک سوره نازل شده، سپس بخش‌هایی از سوره دیگر یا کل سوره دیگر نزول یافته وانگهی برخی آیات متعلق به سوره متقدم‌تر،‌ نازل شده‌اند. خود نظم سوره‌ها را امری وحیانی دانسته‌اند، به این اعتبار که خود پیامبر(ص) جای آیات در سوره‌ها و ترتیب سوره ها نسبت به یکدیگر را، به صورتی که بر حضرتش نازل شده بودند، تعیین کرد.

 

هر سوره،‌ نامی و در مواردی بیش از یک نام دارد. مسلمانان معتقدند که برخی از این نام‌ها نیز، همراه با فرمان در خصوص ترتیب آیات و نیز در خصوص این که کدام آیات به کدام سوره‌ها تعلق دارد، به پیامبر وحی شده است و این صرف نظر از زمان نزول آنها است. در طی بیست و سه سال رسالت پیامبر(ص)، زمانی که کل قرآن کریم نازل شد، بسیاری از افراد آن را به حافظه سپردند و علاوه بر این بر کاغذپوستی،‌استخوان‌های شانه شتر، پوست گوسفند و سطح‌های دیگر، نوشته شد. بر طبق سنت، این کار به دست زیدبن ثابت انجام گرفت و متن را به خلیفه نخست، ابوبکر، دادند و سپس به خلیفه دوم، عمر، رسید و پس از درگذشت عمر، دراختیار دخترش حفصه، یکی از زنان پیامبر(ص)، قرار گرفت. عثمان، خلیفه سوم، پس از مشورت با کسانی که این متن مقدس را از برداشتند، دستور به جمع‌آوری قرآن برای بار دوم، و این بار نیز تحت هدایت زیدبن ثابت، داد. این متن، که به نام نسخه عثمانی شناخته می‌شود، چیزی بود که عثمان کاتبان را به رونویسی از آن امر کرد. سپس رونوشت‌ها به چهار شهر بزرگ اسلام در آن زمان، یعنی مکه، کوفه، بصره و دمشق فرستاده شد و عثمان یک رونوشت نزد خودش نگه داشت. سپس این پنج متن، مبنای قرآن مکتوب که امروز در اختیار داریم، قرار گرفت.

 

در میان اصحاب پیامبر(ص)، بحثی در خصوص شمارش برخی از آیات وجود داشت، و بر طبق سنت چندین مکتب احصاء، یعنی علم قرآنی مربوط به شمارش آیات، شناخته شده است. در خصوص قرائت قرآن نیز انواعی از صرف و سبک‌های سنتی مختلف قرائت، که به طور سنتی منتقل شده‌اند، وجود دارد. برخی اختلاف‌های ریخت شناسانه را سنتاً چیزی دانسته‌اند که گواه بر همان ذووجوه بودن متن قرآنی است. ساختار قرآن برای همه مقاصد عملی، ساختار واحد و ثابتی است. در طی قرون و اعصار دستخوش هیچ تغییری قرار نگرفته است و سنیان،‌ شیعیان و خوارج، جملگی همین متن را به عنوان وحی نهایی/خاتم خداوند به بشر می‌پذیرند.

 

شیعیان و برخی سنیان معتقدند که علی‌بن ابیطالب(ع) نیز قرآن را کتابت کرد و بنابراین یک نسخه اصلی دیگر نیز از آن وجود داشته است. می‌دانیم که عثمان نیز از زیدبن ثابت خواست که در گردآوری متن نهایی قرآن با علی‌(ع) مشورت کند.  همچنین در منابع اهل سنت آمده است که دیگر اصحاب، مهم‌تر از همه در آن میان، عبدالله‌بن‌مسعود، ابی بن‌کعب و سلیم نیز پیش از تثبیت نسخه عثمانی، نسخه‌هایی جمع‌آوری کردند. در برخی منابع نامعتبر روایات جدلی‌ای آمده است که بر طبق آنها قرآن نوشته شده به خط امام‌علی(ع)، سوره‌های خاصی داشته که در نسخه عثمانی حذف شده‌اند، ولی جریان اصلی تشیع یا تسنن این دیدگاه نپذیرفته‌اند و قرآنی که امروز مورد استفاده شیعیان است، شامل همان سوره‌ها و آیات موجود در جهان اهل سنت است و تنها تفاوت میان آنها اختلاف اندک در شمارش چند آیه است. فقط یک قرآن واحد وجود دارد و اختلاف‌هایی که در آن وجود دارد، از هر لحاظ بسیار کمتر از آنی است که در هر کتاب قدسی دیگر دیده می‌شود.

 

قرآن کریم، افزون بر این‌که به سوره‌ها و آیات تقسیم شده است، دارای سی جزء است و هر جزء نیز تقسیم به دو می‌شود و حاصل آن شصت حزب است و به‌منظور سهولت در خواندن و شمارش، هر حزب نیز به نصف‌هایی و ربع‌هایی تقسیم می‌شود. در بخش‌هایی از جهان اسلام، یک حزب، به‌صورت جمعی یا فردی، در وقت صبح و حزب دیگر در وقت نماز‌مغرب، خوانده می‌شود. این متن،‌ همچنین به یک هفتم‌هایی که به نام منازل (جمع منزل) شناخته می‌شوند، تقسیم شده است و بر این اساس مؤمنان می‌توانند کل متن را در یک هفته، ختم کنند. گاهی هر یک از سی‌جزء یا هر یک از هفت‌منزل، جداگانه صحافی می‌شوند تا بتوان فقط جلدهای موردنظر را برداشت و در حین سفر قرائت کرد.

 

 

تلاوت قرآن

در ماه رمضان، که ماه نزول قرآن است، معمول بسیاری از مسلمانان متدین این است که قرآن را بیش از زمان‌های دیگر در طول سال، تلاوت می‌کنند. برخی، هر روز یک جزء می‌خوانند و بدین‌سان در طول سی روز ماه مبارک، قرآن را ختم می‌کنند. در سال‌هایی که ماه رمضان بیست و نه روز باشد، معمولاً دو جزء آخر در روز یا شب آخر همان ماه تلاوت می‌شود.

 

تلاوت قرآن، یک بخش اصلی از دیانت مسلمانان است. بسیاری از آنان، این متن مقدس را نه فقط در ماه رمضان، بلکه در دیگر دوره‌های سال نیز، از ابتداء تا انتهاء تلاوت می‌کنند. اما بیشتر مسلمانان برخی سوره‌ها را که قرابت مخصوصی با آنها دارند، بارها دوره می‌کنند. به‌همان‌سان که تلاوت پیوسته مزامیر در میان یهودیان و مسیحیان متدین معمول است. سوره‌هایی مانند یاسین ‌(۳۶)، الرحمن (۵۵)، واقعه (۵۶)، ملک (۶۷) و بسیاری از سوره‌‌های کوتاه‌تر در پایان قرآن، را بسیاری از مسلمانان غالباً و در بسیاری از موارد بر یک مبنای منظم، تلاوت می‌کنند. علاوه بر تلاوت کل قرآن، که با مراسم شادی‌آفرینی معروف به ختم قرآن، پایان می‌یابد، تلاوت یومیه قرآن معمولاً عبارت از خواندن بخش کوچکی از آن در یک زمان و تدبرکردن در آن است (و این رویه‌ای است که به مبتدیان تازه‌وارد به آن کتاب شریف نیز توصیه می‌شود).

 

البته همه مسلمانانِ عامل به اسلام، خواه عرب و خواه غیرعرب، بخش‌های خاصی از قرآن را در نمازهای واجب خویش قرائت می‌کنند و این قرائت باید به زبان عربی باشد. ولی علاوه بر قرائت آن در نماز، غالباً قرآن به زبان مسلمانان غیرعرب، خواه از گروه‌های وسیع‌تر فارسی‌زبان، ترک‌زبان، اردوزبان، مالایی‌زبان، بنگالی‌زبان، سواحلی زبان، انگلیسی‌زبان، فرانسوی‌زبان یا اسپانیایی‌زبان باشند و خواه از گروه‌های کوچک‌تر که یوروبایی زبان (در غرب آفریقا)، فولانی زبان(در غرب و مرکز آفریقا)، سومالیایی‌زبان، آلبانیایی‌زبان، بوسنیایی‌زبان، گجراتی‌زبان،‌ تامیلی‌زبان یا مالایالامی‌ زبان (درهند) باشند ـ‌ از سوی بسیاری از مسلمانان خوانده می‌شود. در واقع در هر زبانِ متداول در میان مسلمانان، ترجمه‌ای از قرآن یا در بسیاری از موارد ترجمه‌های متعددی از آن موجود است. اما موارد استثنایی چندی وجود دارد که باید آنها را متذکر شوم. اگر چه بَربَرها از جمله نخستین مردمان غیرعرب بودند که چهارده قرن پیش اسلام آوردند، ولی به دلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی مخصوص، فقط اخیراً برای نخستین‌بار، ترجمه‌ای از قرآن کریم به زبان بَربَر، منتشر شده است و در چین به مدت دوازده قرن مسلمانان چینی نمی‌خواستند یا نمی‌توانستند/ اجازه نداشتند که ترجمه‌ای از قرآن به زبان چینی داشته باشند. چنین ترجمه‌ای فقط در سده سیزدهم برای نخستین بار، انتشار یافت. به هر تقدیر، وقتی سخن از تلاوت و مطالعه قرآن به میان می‌آید، باید شمار فراوان زبان‌هایی که قرآن به آن زبان‌ها تلاوت و مطالعه می‌شود، ولی همچنین این واقعیت را متذکر شد که هیچ ترجمه‌ای نمی‌‌تواند جای قرآن عربی در حیات آئینی و مناسکی همه مسلمانان، را بگیرد و این صرف‌نظر از آن است که زبان مادری‌شان چه زبانی باشد.

 

 

نقش و تأثیر قرآن کریم در زندگی مسلمانان

بسیاری از آنچه گذشت، به واقعیت قرآن در زندگی مسلمانان می‌پرداخت، ولی باید از گستره کامل اهمیت قرآن و تأثیر آن بر زندگی مؤمنان، تصویر کاملی ارائه کرد. با توجه به این‌که قرآن تجلی اصلی دین اسلام است، بنابراین هرآنچه با قرآن، وحیِ بی ‌کم و کاست کلمه خداوند، مرتبط باشد، مقدس است؛ افکار، احکام، قوانین و دیگر وجوه پیام آن، تا حضور فیزیکی متن مقدس قرآن که مسلمانان آن را با تکریم می‌خوانند و با خود حمل می‌کنند و در جای‌های عزیز خانه خویش‌اش می‌نهند، تا صدای تلاوت قرآن که در همه زندگی همراه ایشان است جملگی مقدس‌اند. دو کلمه شهادت (شهادتین) که یکی شهادت بر یگانگی خداوند و دیگری شهادت بر پیامبری پیامبراسلام (ص) است، و هر دو آیاتی از قرآن کریم است، نخستین کلماتی است که در گوش نوزاد خوانده می‌شود و در بیشتر موارد، آخرین کلماتی است که یک مسلمان در آخرین لحظات آگاهی‌اش پیش از مرگ، به زبان می‌آورد. در فاصله میان این دو وقت که بدایت و نهایت عمر بشر بر روی زمین است، زندگی مسلمانان، سرشار از حضور قرآن است. نوای تلاوت قرآن، تقریباً همیشه در شهرهای بزرگ و کوچک اسلامی و حتی در روستاها طنین‌انداز است و آن هم به شیوه‌ای که رایحه آن، فضایی را که مسلمانان سنتی در آن به سر می‌برند، عطرآگین می‌سازد.

 

هر عمل مثبت، از دست بردن به غذا تا ترک خانه به قصد کار، تا استقبال از مهمان، تا شروع به نوشتن نامه یا کتاب، یا هر کار مشروع دیگر با عبارت تبرک آمیز بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، که آغازگر خود قرآن نیز هست، آغاز می‌شود. و این اعمال، معمولاً با عبارت قرآنی دیگری یعنی الحمدالله پایان می‌پذیرد. آنچه را از قبل روی داده است با تعبیر قرآنی دیگری یعنی ماشاءالله متذکر می‌شوند با این هدف که مؤمنان مطمئن شوند که هیچ چیز بدون اراده خدا روی نمی‌دهد. و از حوادثی که امید است در آینده واقع شود با عبارت انشاء‌الله تعبیر می‌کنند و این آیه دیگری از قرآن است به این معنا که «اگر خدا بخواهد» و بدین‌سان تأییدی است بر این‌که آینده نیز از آنِ خداست و همه حوادث آینده، به اراده الهی رقم می‌خورد. قرآن کریم هم در شادی و هم در غم، هم در مجلس ازدواج و هم در مجلس ترحیم، هم در موقعیت‌های فردی و هم در رویداد‌های اجتماعی، تلاوت می‌شود. غالباً افراد قرآن را هم در اوقات خصوصی که با خدای خویش تنها هستند و هم در افتتاح همایش‌ها یا مجالس شورا، انتصاب مقامات سیاسی یا حتی رویدادهای ورزشی، تلاوت می‌کنند.

 

می‌توان گفت گوهر جان/ روح یک مسلمان، چه مرد و چه زن، به مانند کاشی معرّقی است که از تأثیر آیات قرآن بر گوهر بشر، ساخته شده است. قوانینی که مسلمانان برحسب آنها زندگی می‌کنند یا هنجارهای اخلاقی‌ای که باید در زندگی از آنها پیروی کرد، ریشه همه معرفتِ اصیل و اصل و روح همه گونه‌های هنر که می‌توان آنها را حقیقتاً اسلامی خواند، همه و همه بر قرآن کریم مبتنی است؛ ولی همه ماجرا فقط این نیست، بلکه قرآن در روح و جان مؤمنان در همه آنات زندگی، حیّ و حاضر است و فرقی نمی‌کند که یک مؤمن در حال عشق‌بازی باشد، درگیر پیکار در میانه جنگ باشد یا سرگرم فعالیت اقتصادی. هرقدر هم که درباره‌ نقش قرآن در زندگی مسلمانان قلم فرسایی شود، به هیچ وجه نمی‌توان همه ژرفای موضوع را به تصویر کشید، زیرا قرآن همه ابعاد زندگی یک مسلمان، از جسم تا نفس و قوای باطنی آن، تا ذهن، عقل و روح، را تحت تأثیر خویش قرار می‌‌دهد.

 

قرآن که سنت پیامبر(ص) مکمّل آن است، حتی به شیوه ظریف و لطیفی بر همه جوانب ادب تأثیر می‌نهد؛ ادب نه فقط شامل افکار، گفتار و کردار بلکه حالات بدنی و قوای جسمانی را نیز شامل می‌شود ـ یعنی اینکه یک مسلمان سنتی به هنگام قدم زدن یا سخن گفتن، ورود به مسجد، نشستن در یک جمع یا سلام کردن بر دیگران، چگونه ظاهر شود، بخشی از ادب اوست. به علاوه قرآن کریم قوای باطنی، به ویژه حافظه را دگرگون می‌کند و حتی بر رؤیاهای مؤمنان تأثیر می‌گذارد.

 

تا آنجا که به حافظه مربوط است، هیچ مسلمانِ عاملی نیست که چیزی از قرآن را از بر نباشد. خود قرآن کریم، حافظه را تقویت می‌کند و در تربیت اسلامی سنتی بر حفظ کردن، بسیار تأکید می‌شود. نظام آموزش سنتی با مدارس قرآنی به قصد آموزش از همان دوران نوجوانی آغاز می‌گردد و در این نظام آیات قرآن در حافظه فراگیران نقش می‌شود و در همه زندگی ایشان را به کار می‌آید. بعدها، خواه فراگیران به تحصیلات عالیه بپردازند و خواه وارد بازار کار شوند، حافظه‌شان گنجینه‌ای از آیات قرآنی است که پیوسته از هدایت و حمایت آن برخوردار می‌شوند. بدیهی است که این معنا در مورد همه آن مسلمانانی هم که خالق آثار فکری و هنری در عالی‌ترین سطح بوده‌اند، صدق می‌کند. وقتی ابن‌سینا (متوفی به ۴۲۸/۱۰۳۷)، بزرگترین فیلسوف ـ دانشمند مسلمان، کتاب القانون فی الطب را که یگانه اثر بسیار تأثیرگذار در طول تاریخ طب است، به رشته تحریر درآورد حافظه‌اش به اندازه زمانی که تفاسیر خویش برقرآن را می‌نوشت، از آیات قرآن سرشار بود و همین امر کل نگرش وی به معرفت و علم طبیعی را تحت تأثیر قرار می‌‌داد.

 

اینگونه نبود که بزرگترین شاعران عارف مسلمان مانند حلاّج، ابن فارض، ابن عربی، عطّار، مولوی و حافظ، شاهکارهای شعری بزرگ‌شان را،‌ با واداشتن خویش به تمرکز و توجه ویژه به آیات قرآن، خلق کنند. بلکه قرآن کریم از قبل در حافظه ایشان حضور داشت و روان‌شان را دگرگون می‌ساخت، و بنابراین در جریان هنری خلق آن اشعار زیبا، این کتاب از قبل در حکم اصلی‌ترین رکن نیروی خلاّق آنان بود. آشنایان با تاریخ ادبیات آلمانی می‌دانند که گوته و روکرت از قرآن کریم تأثیر پذیرفته‌اند. می‌توانند حدس بزنند که باید این تأثیر در ادبیات خود امت‌های اسلامی، به مراتب عظیم‌تر بوده باشد.

درباره هنرها و علوم اسلامی به طور کلی، نیز همین را می‌توان گفت. در زمینه هنرهایی که بر زندگی روزمره تأثیر مستقیم دارند، نه فقط روح، مبادی، این هنرها و همچنین از بسیاری جهات قالب‌های آنها، بلکه سمت و سوی آنها نیز از قرآن گرفته شده است. خوش‌نویسی، معماری و خوش‌‌خوانی قرآنی، اصلی‌ترین هنر قدسی اصلی اسلام، همه به لطف قرآن پا گرفتند. به علاوه به دلیل تعالیم قرآن، هنر مقدس شمایل نگاری که در مسیحیت، آئین هندو و آئین بودا، حائز اهمیت بسیار است، نتوانست در جهان اسلام، نشو و نمایی داشته باشد. قرآن است که رشد هنر مقدس انتزاعی در اسلام را موجب شد.

 

در زندگی روزمره مسلمانان، یکی از وجوه عملی قرآن کریم، نقش آن در محافظت از مسلمانان است. در خود قرآن آمده است که خداوند حافظِ قرآن است و کلام او نیز حافظ مؤمنان است. پیام قرآن، اگر بدان توجه شود، مردان و زنان مسلمان را از گناه و خطا حفظ می‌کند و در عین حالِ حضور فیزیکی‌اش را حافظِ مؤمنان از خطرات بیرونی مختلف می‌دانند. به همین دلیل، بسیاری از مسلمانان، قرآن یا برخی از آیات آن را به جسم خویش می‌آویزند، به هنگام اقدام به سفر از زیر قرآن رد می‌شوند، و در روزگاران قدیم حتی بر زره‌هایی که سربازان در جنگ به تن می‌کردند، آیاتی از قرآن نوشته می‌شد. به علاوه به همین دلیل، نه فقط بر بالین شخص متوفی قرآن می‌خوانند، بلکه خود قرآن را در نزدیک سرش قرار می دهند تا حافظ او در سفر آخرت باشد.

 

مسلمانان همچنین به هنگام ابتلای به بیماری جسمی و روحی، به دلیل تأثیر درمان گرانه قرآن،‌ از آن شفا می‌جویند. یک علم سنتی مستقل هست که به همین نیروی شفابخشی برخی از آیات قرآن می‌پردازد و در همه جوامع اسلامی، حکایات بی‌شمار در خصوص تأثیر اعجازآمیز این آیات بر سر زبان‌ها است. به علاوه،‌ این جنبه قرآن، منشأ شیوه‌هایی در طبّ عامیانه مانند فروبردن آیات خاصی از قرآن در آب و سپس نوشیدن آن آب است.

 

سرانجام این که، برای تعیین اعمال آینده نیز از قرآن کمک می‌گیرند. هنر اسلامی موسوم به استخاره، که برخی آن را «bibliomancy» ترجمه کرده‌اند ـ گو این که این معادل فقط بیانگر یک جنبه مفهوم استخاره است ـ بدین صورت است که ابتداء نمازهای مستحبی می‌خوانند و سپس به قرآن مراجعه می‌کنند با این هدف که تصمیم صحیح را به آنان الهام کند یا این که از طریق یک رویا هدایت‌شان کند. در موقعیت های مهمی که عقل بشر یا احکام شرع معیارهایی کافی برای تصمیم به فعل یا ترک یک امرخطیر نیست غالباً به استخاره متوسل می‌شوند. گاهی به افراد برخوردار از موهبت هنر استخاره مراجعه و گاهی خودشان استخاره می‌کنند. بسیاری از افراد،‌ وقتی قصد ازدواج دارند، پیش از آنکه تصمیم نهایی را بگیرند، ابتداء استخاره می‌کنند. همینطور است در مورد کسانی هم که برای مثال در خصوص مهاجرت به مکان دیگر، انتخاب پزشک برای درمان یک بیماری وخیم، تغییر شغل یا تصمیم درباره مسیر تحصیل یا حرفه مادالعمر،‌دودل هستند. برخی مؤمنان در این مورد افراط می‌کنند و مثلاً برای این که آیا به هنگام ناهار فلان غذا را میل کنند یا نه، به استخاره متوسل می‌شوند، ولی این تحریفی در کاربرد استخاره است و بسیاری از مراجع دینی از آن نهی می‌کنند. بر طبق گفته معروفی، وقتی استشاره روشن، یعنی دلالت مبتنی بر احکام شرع و/ یا عقل خداداد موجود است، حاجت به استخاره، نیست.

 

بنابراین، قرآن بنیاد جمیع جوانب زندگی و تمدن اسلامی است. قرآن، حقیقتی قدسی است که در همه زندگی مسلمانان، همراه راهشان است. هم وسیله‌ای برای تشخیص میان حقیقت و خطا، معیار قضاوت درباره اعمال آنها است و هم حافظ آنها و منبع فیض و آرامش است. هم داور آنهاست و هم دوست آنها. هم عشق به خدا و هم بیم از خدا، هر دو را به روان آدمی تلقین می‌کند، قرآن برای مومنان، یک کتاب بی‌جان نیست، بلکه کلام زنده خداوند است. آیات، کلمات و حتی حروف آن، موجودات زنده‌ای هستند که با مومنان سخن می‌گویند و به صورت رازآمیزی، سخن آنان را نیز «می‌شنوند». این متن مقدس، همراه همیشگی مومنان از آغاز تا انجام زندگی و حتی در فراسوی زندگی زمینی در سفر به سوی حقیقتی است که قرآن از آن نازل شده است.

 

 

هنر تلاوت قرآن
تلاوت قرآن کریم به زبان عربی، مبتنی بر قواعد خاصی است، و هم هنر و هم علمی مرتبط با آن وجود دارد. مسلمان می‌تواند قرآن را در دل یا با صدا تلاوت کند؛ ولی نباید صدایش بیش از حد بلند باشد. به علاوه تلاوت قرآن نباید بیش از حد تند یا بیش از حد کُند باشد. هنری به نام «تلاوت قرآن» وجود دارد که باید در آن مهارت یافت. این کار وقتی بر طبق قواعد سنتی اجرا شود، والاترین هنر صوتی در اسلام به‌ شمار می‌آید و در رأس سلسله هنرهای اسلامی قرار می‌گیرد. خوشخوانی قرآن، در کنار خوشنویسی قرآن و معماری مقدس، به عنوان هنری که خالق مکان‌هایی است که صوت قرآن در آنها طنین‌انداز است ـ هنر اسلامی به معنای کامل کلمه/ به تمام معنای کلمه است.



اهمیت قاریان
در خارج از نمازهای یومیه، تجربه تلاوت قرآن برای بسیاری از مسلمانان، تجربه‌ای منفعلانه و نه فعّالانه است؛ یعنی بسیاری از آنان به جای آنکه خود قرآن را تلاوت کنند، به تلاوت آن گوش می‌سپارند. به همین دلیل، قاریان حرفه‌ای قرآن، نقش بسیار مهمی در جامعة اسلامی ایفا می‌کنند. هیچ بخشی از جهان اسلام نیست که قاریان در آن حضور نداشته باشند؛ بیشتر مسلمانان قرآن را با صدای آنان تجربه می‌کنند. این هنر به حدی مهم است که به منظور ترویجش، سالیانه مسابقاتی در بسیاری از بخشهای جهان اسلام برگزار می‌شود و در این مسابقات هم مردان و هم زنان شرکت می‌کنند و اگرچه کشور عرب‌زبان مصر در طول دوره‌ها، از نعمت بسیاری از قاریان برجسته برخوردار بوده است و برخی از آنها امروز در سراسر جهان اسلام معروفند، گاهی قاریان غیرعرب در آن مسابقات بین‌المللی برنده می‌شوند. برخی کشورهای غیرعرب مانند اندونزی و مالزی، شمار بیشتری از قاریان زن را در قیاس با ملتهای عرب، تربیت کرده‌اند.


حافظ قرآن
بسیاری از افراد که حتی معنای کامل هنر عربی را نمی‌دانند، در زمینه قرائت، تربیت شده‌اند. بدین‌سان، بسیاری از مسلمانان، قرآن را به مثابت وحی شفاهی ـ که به واقع نیز چنین است ـ و آن گونه تجربه می‌کنند که به تجربه بسیاری از صحابه که نخستین بار آن را از زبان پیامبر(ص) می‌شنیدند، درآمده است. بسیاری از قاریان، قرآن را از حفظ دارند و آن را از بَر می‌خوانند. کسانی که کل قرآن را از بر باشند، «حافظ قرآن» نامیده می‌شوند.

شاعری که بسیاری از اهل نظر، از جمله خود وی، او را بزرگترین شاعر پارسی‌گوی می‌دانند، یعنی شمس‌الدین محمد حافظ (درگذشتة 793ق/1391م)، او را حافظ نامیده‌اند به دلیل آنکه حافظ قرآن بوده است. حافظان قرآن را نه تنها در مکه و دیگر شهرهای بزرگ اسلامی مانند قاهره، اصفهان و استانبول، بلکه حتی در روستایی در سوماترا یا در بیابان صحرای آفریقا می‌توان یافت. حافظان قرآن در هر جا که باشند، قرآن را با صوت خوش تلاوت می‌کنند و بدین‌سان رحمت یا برکت صدای متن مقدس را به افراد پیرامون‌شان منتقل می‌سازند. حضور همه‌جایی حافظان را یکی از اعجازهای قرآن دانسته‌اند؛ زیرا خود قرآن به شیوه رازآمیزی راه حفظ قرآن را حتی برای کسانی که زبان مادری‌شان، عربی نیست، هموار می‌سازد. در این زمینه قرآن کریم درباره خودش می‌فرماید:  «و لقد یسَّرنا القرآن للذَکر:  به‌راستی قرآن را برای یادآوری آسان کرده‌ایم» (40، 32، 22، 54: 17).
به احتمال قوی،‌ هیچ کتاب قدسی در هیچ دینی نیست که به اندازه قرآن حافظ داشته باشد.

 

تفسیر

در طی قرون تفسیرهای بی‌شماری، نه فقط به زبان عربی، بلکه به بسیاری از زبان‌های دیگر، بر قرآن کریم نوشته شده است. در میان تفسیرهای سنتی، برخی از آنها عمدتاً نحوی و زبانی بوده‌اند، و برخی تاریخی، و غالباً به معنای تاریخ قدسی. تفاسیر دیگر، فقهی، کلامی، فلسفی، جهان‌شناسانه، علمی، مابعدالطبیعی، باطنی یا عرفانی بوده و یا در آن واحد چندین وجه از این وجوه را داشته‌اند. به یک معنا، کل سنت فکری اسلام، تفسیری بر قرآن کریم است. به علاوه منابع سیره (آثار مربوط به زندگی پیامبر (ص))، سنت پیامبر و احادیث، نخستین تفسیرها بر قرآن کریم‌اند. حتی آثار عظیم معماری اسلامی، از قبه‌الصخر[11] تا تاج محل[12] را می‌توان تفاسیری بر قرآن کریم، در [قالب] سنگ، دانست. و نباید فراموش کرد که عظیم‌ترین منظومه عرفانی خلق شده در تمدن اسلامی، یعنی مثنوی جلال‌الدین مولوی، را «قرآن به زبان پهلوی [یعنی به زبان فارسی]» خوانده‌اند.

 

ما در نگارش تفسیر خویش، البته علاوه بر آثاری که مخصوصاً به نام تفسیر شناخته می‌شوند، از همه این منابع بهره برده‌ایم؛ بسیاری از آن تفسیرها را مبنای کار خویش قرار داده‌ایم بدون آنکه خواسته باشیم که کار ما جامع همه تفاسیر باشد. تفاسیری را برگزیده‌ایم که نه فقط معتبرترین و پرخواننده‌ترین و پذیرفته‌ترین تفاسیرند، بلکه علاوه بر این تفاسیری تخصصی‌اند و اطلاعات مهمی در آنها آمده است که همیشه در تفاسیر پرخواننده‌تر در دسترس نیست.سیاهه همه این تفاسیر در «فهرست تفاسیر» آورده‌ایم. در صورت لزوم، از منابع سیره و منابع حدیثی سنی و شیعی نیز بهره برده‌ایم.

 

تا آنجا که به تفسیر خود ما مربوط است، هدف ما این نبوده است که اثری که فقط محدود به یک جلد است، جامع همه مطالب باشد و اساساً چنین چیزی ممکن نیست. بالاخره هر چه باشد، تفاسیر معروفی به زبان عربی، زبان فارسی و دیگر زبان‌های اسلامی وجود دارد که شامل چندین و چند جلد قطور است و برخی از آنها تا بیست یا سی جلد می‌رسد و حتی آنها نیز جامع نیستند. هدف تفسیر ما این است که در صورت لزوم خوانندگان را از معنای ظاهری متن فراتر ببرد، عبارات دشوار را توضیح دهد، معانی باطنی آیات را در صورت لزوم آشکار سازد و تبیین معقولی از تنوع دیدگاه‌ها در موضوعات مربوط به فقه، کلام، معنویت و تاریخ قدسی که از جانب مراجع اسلامی سنتی مختلف مطرح شده است، به دست دهد. امیدوارم که این تفسیر زمینه‌ای باشد برای اینکه خوانندگان بتوانند در سطوح مختلف با قرآن کریم [ارتباط بیابند و] تعامل برقرار سازند و بر دیدگاه ناصوابی که در میان برخی نواحی غیرمسلمان مطرح است، خطِ بطلان بکشد؛ بر طبق این دیدگاه، تصور می‌شود که چون مسلمانان قرآن کریم را کلام خداوند می‌دانند، بنابراین درباره‌اش نمی‌اندیشند یا تعامل فکری با آن برقرار نمی‌سازند، حال آنکه خود قرآن کریم خوانندگان را به تدبّر و تفکر درباره تعالیمش دعوت می‌کند.

 

تفسیر ما، در عین حال که بر تفاسیر سنتی مبتنی است، ولی صرفاً مجموعه‌ای از گزیده‌های اقتباس شده از این کتاب‌ها نیست، بلکه خود اثر نوینی است. در متن خویش ناگزیر دست به انتخاب زده‌ایم هم درخصوص اینکه چه مطالبی را از متون متقدم اقتباس کنیم و هم درخصوص اینکه چه مطالبی در آن متون را کنار بگذاریم، به علاوه در جاهایی، تفسیر خویش را نیز که، لااقل به همین صورت، در منابع متقدم‌تر یافت نمی‌شود، آورده‌ایم.

 

بنابراین، تفسیر ما، تفسیر نوینی است که در عین حال بر تفکر اسلامی سنتی و سنت‌های تفسیری متقدم‌تر مبتنی است. بنابراین، ما و نه مفسّرانِ متقدم‌تر، در قبال محتوای آن کاملاً مسئولیم، گو اینکه در عین حال محتوای آن شامل نقل‌ها [و اقتباس‌های] بسیاری از آن تفاسیر سنتی متقدم است که محلّ رجوع ما بوده‌اند. این نقل قول‌ها جامع نیستند. بلکه، می‌توانند ارجاعاتی باشند برای کسانی که مایلند آنها را دنبال کنند. درهمه موارد سعی کرده‌ایم تا منبع و خاستگاه تفسیرمان را به وضوح معلوم کنیم و روشن سازیم که در چه جاهایی دیدگاه خویش را ابراز داشته‌ایم. در تفاسیر سنتی، دیدگاه‌های متعارض متعددی در خصوص تک تک آیات آمده است. بنابراین باید  توجه داشت که وقتی در یک متن تفسیری سنتی، تفسیری از یک آیه ‌ارائه می‌شود، این بدان معنا نیست که مفسر با آن تفسیر خاص موافق است، بلکه فقط بدین معناست که این تفسیر، در مقام تبیین آن آیه ذکر شده است. برای راهنمایی در خصوص روش‌شناسی استنادهای ما، ر. ک:  « فهم استنادها در این تفسیر».

 

به دلیل صرف حجم تفسیر، ناگزیر برخی از مطالب را که ممکن است برای برخی از خوانندگان علاقمند به برخی مباحث خاص، اهمیت داشته باشد، کنار گذاشته‌ایم. به علاوه مایل بوده‌ایم که تفسیرهای حدسی و خیال‌پردازانه محض یا روایت‌های افسانه‌وار و عامیانه را به ویژه اگر در منابع سنتی مویدات چندانی برای آنها وجود نداشته و در مسیر یک تفسیر معنادار تاثیر چندانی نداشته باشند، در این تفسیر وارد نکنیم. در مواردی که چنین مطالبی را آورده‌ایم، سعی کرده‌ایم که ارزیابی روشنی از اصل یا اعتبار بحث انگیرآن داشته باشیم و میزان هماهنگی یا ناهماهنگی آن با دیگر فرازهای قرآن کریم و یا اندیشه‌های مطرح‌شده در احادیث را به روشنی نشان دهیم.

 

اگر چه بر منابع سنتی که مبنای اصلی ترجمه و تفسیر ما بوده‌اند، بسیار تکیه‌ کرده‌ایم، به منابع معتبری نیز که بر تحقیقات آکادمیک گذشته و حال در زمینه قرآن پژوهی مبتنی‌ اند، مراجعه داشته‌ایم. به علاوه مراجعه ما به آن منابع، با آگاهی پیوسته نسبت به سوگیری‌ها و سبک و سیاق‌هایی که هم در نوشته‌های تاریخی و هم در نوشته‌های معاصر درباره قرآن کریم موجود  است، همراه بوده است. کاملاً وقوف داشته ایم که، از منظر اسلامی، در بسیاری از آن منابع این نقصان وجود دارد که قرآن کریم را وحی آسمانی نمی‌دانند، دیدگاهی مثله شده درباره سنت فکری اسلامی دارند یا [حتی] جهان بینی اسلامی چونان یک کل [در کلیت آن] را مردود می‌شمارند. در برخی موارد افراطی، چنین منابعی یا بر خصومت پنهان یا گاهی حتی بر خصومت آشکار با اسلام مبتنی‌اند و غالبا دیدگاه آنها ریشه در نظریاتی کاملا بحث‌انگیز دارد و برای اهداف دنیوی مانند کسب شهرت یا دست‌یابی به امتیازات دانشگاهی انتشار یافته‌اند.

 

به تفاسیرسنتی باز می‌گردم؛ خوب است برای کسانی که با این تفاسیر آشنا نیستند، یادآور شوم که تفسیر در اصطلاح به معنای شرحی بر یک بخش از متن قرآن یا کل متن قرآن است که بر طبق نظام آیات سامان یافته و به قصد توضیح و تبیین دایره معنایی و ملازمات آنها نوشته شده است. همانطور که قبلا گذشت، به یک معنا، همه آثار در زمینه فقه، کلام ، مابعدالطبیعه/ حکمت، جهان‌شناسی، علوم، معنویت، طریقت باطنی، عرفان و دیگر انواع معارف پرورده شده در دامان سنت‌فکری اسلام، نیز تفاسیری برقرآن کریم است، ولی این آثار ، بر طبق تقسیم اسلامی علوم ، به معنای دقیق کلمه، در مقوله تفسیر قرار نگرفته‌اند. ما در تفسیر خویش، عمدتا از تفاسیر بهره‌ برده‌ایم، ولی در صورت لزوم از آثاری از مقوله دوم نیز  استفاده کرده‌ایم.

 

مفسران سنتی، معمولا مردانی بسیار صاحب فضل بوده‌اند، نه فقط نسبت به قرآن کریم، که به رشته‌های مختلف علوم منقول و معقول در اسلام،‌ شناخت عمیق داشته‌اند. بنابراین، آثار آنها معمولا تصویر روشنی از صحنه‌ فکری اسلامی زنده در روزگار خودشان، به  دست می‌دهد. آنها غالبا آراء و افکار متعارض در زمینه مباحث کلامی، اخلاقی یا فقهی گوناگون را متذکر می شود، ولی با اعتماد به موضع خویش و معمولا همراه با ادب و احترام که ویژگی شاخص مباحثات در سنت فکری اسلامی در کلیت آن است، با مخالفان برخورد می‌کنند. فقط کافی است تفسیرفخررازی یا تفسیر قرطبی را ورق بزنیم تا فضای فکری زنده‌ای را که در آن شکوفا شده‌اند و نیز طنین مؤدبانه مباحثات شان را به عیان مشاهده کنیم. حتی با یک بررسی اجمالی در این تفاسیر، این تصور که مسلمانان فهم متصلبانه و کورکورانه‌ای از متن قرآن داشته‌اند، به کلی رخت بر می‌بندد. سعی کرده‌ایم که این ویژگی‌ها را، حتی‌الامکان، در تفسیر خویش حفظ کنیم.

 

 

جستار‌ها

از آنجا که هدف این اثر آن است که یاوری برای مطالعه قرآن باشد، به پیشنهاد ناشر، شمار زیادی از جستارها را در آن گنجانده‌ایم و در این جستارها به طور جداگانه به موضوعات اساسی مختلفی که در قرآن کریم آمده است، پرداخته می‌شود. در این مورد نیز، به دلیل فضای [محدودی] که در اختیار ما قرار گرفته بود، نتوانستیم به همه موضوعات بپردازیم. در دوران تاریخ اسلام، هزارن هزار اثر درباره جوانب [مختلف] قرآن به قلم محققان مسلمان، از زبان،‌صرف و نحو و قرائت این متن مقدس گرفته تا معنای مابعدالطبیعی آن، از تاریخ تدوین متن قرآن گرفته تا تاریخ قدسی مندرج در آن، از احکام فقهی قرآن گرفته تا باطنی‌ترین معنای برخی از آیات آن، به رشته تحریر درآمده است. مطالعات قرآنی سنتی، مشتمل بر علوم قرآنی فراوانی است، که نتوانسته‌ایم همه آنها را به عنوان موضوعات جداگانه، در این جستارها جای دهیم.

 

بنابراین باید، آنچه را که اساسی‌ترین موضوعات برای خواننده این روزگار می‌دانستیم، گزینش می‌کردیم. همانطور که قبلا گذشت، انتخاب موضوعات برای جستارها، در وهله نخست کار صاحب این قلم بوده، درست همانطور که انتخاب محتوا برعهده نویسندگان هر یک از جستارها بوده است، ولی همیشه در انتخاب موضوعات با  دیگر ویراستارها مشورت کرده‌ام. و  البته دسترسی به محققان و تمایل آنها برای همکاری با ما در این طرح، از جمله  دیگر عوامل تعیین کننده در  این خصوص، بوده است. به هرتقدیر، نهایت دقت هم در گزینش موضوع جستارها و هم در گزینش نویسندگان آنها، اعمال شده است. این جستارها، به یک معنا، کتاب جداگانه‌ای در ضمن این کتاب است و می‌توان آنها را هم بسان پیوستی برای ترجمه و تفسیر ما در مطالعه گرفت و هم بسان اثر مستقلی در زمینه قرآن پژوهی که به قلم برخی از تواناترین محققان مسلمان [و یا اسلام پژوهان] روزگار ما، تالیف شده است.

 

 

مخاطبان

تفسیری که ما فراهم آورده‌ایم، با هدف خلق اثری که برای عموم خوانندگان انگلیسی زبان، خواه مسلمان و خواه  غیرمسلمان، قابل فهم باشد و علاوه بر این محققان و نیز قرآن پژوهان جدّی، باز هم خواه مسلمان و خواه غیرمسلمان، را نیز به کار بیاید، تألیف شده است. برای فهم تفسیرما، آشنایی قبلی با زبان عربی یا اصطلاحات قرآن، لازم نیست، گو اینکه هرجا تشخیص داده‌ایم که آوانویسی اصطلاحات عربی می‌تواند به حال آشنایان با زبان عربی مفید باشد، آوانویسی آنها را نیز آورده‌ایم.

 

هدف این است که این قرآن شناخت، هم منبعی برای کسانی باشد که به شناخت قرآن کریم در کلیت آن علاقه دارند و هم منبعی برای کسانی که به یک موضوع یا مضمون خاص،[در قرآن] اهتمام می‌ورزند. نمایه‌ها و استنادهای درون متنی را فراهم ساخته، شماره سوره‌ها و آیه‌ها را در سرصفحه، در قسمت ترجمه و در قسمت تفسیر به رنگ سرخ آورده‌ایم تا راه تحقیق در متن هموار شود و خوانندگان بتوانند، به سرعت به موضوعی که در پی‌آنند، دست پیدا کنند. برای خواندن ترجمه آیات، خواندن تفسیر آنها یا خواندن جستارها، لازم نیست. جستارها، همانطور که قبلاً گذشت، بخش مکمّل و مستقلی است.

 

 

چگونه قرآن شناخت را بخوانیم

همانطور که قبلاً گذشت، قرآن در نظر مسلمانان، کلام خداوند است. قرآن، کتاب قدسی است نه اثری در زمینه ادبیات، دست نامه‌ای در زمینه حقوق، یا متنی در زمینه الهیات، فلسفه یا تاریخ، گو اینکه از کیفیت ادبی بی‌مانندی برخوردار است، احکام بسیاری درخصوص قانون مقدس در آن آمده است، آکنده از آیاتی با مفاد  ما بعدالطبیعی/ حکمی، الهیاتی و فلسفی است و گزارش‌های بسیاری در زمینه تاریخ قدسی، در آن به چشم می‌خورد. ساختار بی‌مانند قرآن و جاری [جریان] محتوای آن، برای بسیاری از خوانندگان مدرن، چالش خاصی ایجاد می‌کند. برای بسیاری از مسلمانان سنتی، قرآن، یک «متن» متعارف یا دست‌نامه‌ای که باید خوانده شود، نیست. برای بیشتر آنان، مفیدترین راه تعامل با قرآن این نیست که بنشینیم و این متن مقدس را از اوّل تا آخر بخوانیم (گو اینکه استثنائاتی مانند ختم قرآن در ماه رمضان، وجود دارد). بلکه مفیدترین شیوه آن است که بخشی از آن را با ‌آگاهی کامل نسبت به آن به عنوان کلام خداوند، بخوانیم و به عنوان کسی که جان او مورد خطاب مستقیم آن است، همانطور که جان رسول خدا(ص) به هنگام نزول قرآن مورد خطاب مستقیم آن بود، در آن تدّبر کنیم. امّا ممکن است، افراد تازه وارد به متن مقدس اسلام، بخواهند که ابتدا لااقل یک بار کل قرآن را بخوانند، ولی در آن صورت، مطالعه بعدی‌اش، باید به شکل بازگشت به بخش‌هایی از آن، به همان شیوه که هم اینک گذشت، باشد.

 

در این سیاق، باید به خاطر داشت که خود قران پیوسته از مبدأ و معاد، از اینکه موجودات از خدایند و به سوی خدا باز می‌گردند، خدا که خود آغاز و انجام ندارد، سخن می‌گوید. قرآن به عنوان کلام خدا، نیز ظاهراً آغاز و انجام ندارد. برخی عبارات و تعالیم درباره حقیقت الهی، شرایط بشری، زندگی این جهانی و آخرت غالباً تکرار شده است، ولی آنها تکرار صرف نیستند. بلکه هر تکرار یک واژه، عبارت یا آیه خاص، باب یک معبر نهان به دیگر اجزاء قرآن را باز می‌کند. هر کودا(موسیقی) همیشه طلیعه یک حقیقت است که هنوز نامکشوف است. در هنگام مطالعه قرآن شناخت، باید این ویژگی‌های متن قدسی را  به خاطر داشت تا بتوان از مواجهه با آن، بهره بیشتر بود.

 

و اما در مورد تفسیر؛ در تفسیر به بسیاری از عبارات قرآن استناد شده است، زیرا این استنادها در فهم اینکه این عبارات خاص قرآنی چه ارتباطی با هم دارند و چگونه یکدیگر را روشن می‌سازند، نقشی اساسی ایفا می‌کنند. خود استفاده از این شیوه در سنت تفسیری،‌معمول است و بسیاری از مفسّران در طی قرون، آثاری مبتنی بر تفسیر قرآن با استفاده از خود متن قرآن [به عبارت دیگر، به روش تفسیر قرآن به قرآن] نوشته‌اند. برخلاف کتاب مقدس، که بیشتر شبیه به یک کتابخانه است تا یک کتاب با صدای واحد، قرآن دارای صدای واحد است، صدای خداست که با یک پیامبر واحد سخن گفته است و به یک معنا قرآن تفسیری برخود قرآن است. این ویژگی قرآن، برای مفسّران سنتی، که معمولاً احاطه درخوری به کل متن داشتند، عیان بود، ولی برای بسیاری از خوانندگان معاصر، شناخته شده نیست و بنابراین لازم دیدیم که آن را در تفسیر خویش، نشان دهیم.

 

اصطلاحات قرآن را در نمایه همراه با استنادهایی به متن قرآن و آن فرازهای تفسیری که اصطلاحات مورد بحث در آنها به کار رفته است، می‌توان یافت. غالباً یک عبارت یا رابطه میان خانواده‌ای از مفاهیم، از طریق استناد به عبارات قرآنی مشابه، به بهترین وجهی روشن می‌شود. بنابراین در تفسیرمان این کار را کرده‌ایم. به‌علاوه، لایه‌های معنایی عدیده عبارات قرآن، غالباً از طریق استناد به فرازهای دیگر، آشکار شده است. اگرچه هر واژه و حتی هر حرف قرآن، به مانند یک موجود زنده مستقل است، ولی در مرتبه دیگر می‌توان گفت که هر جزء در ارتباط با اجزاء دیگر موجود است و مجموع آنها چونان نوری است که روشنگر یک شئ است، به قسمی که ما بتوانیم آن را از زوایای مختلف ببینیم.

 

تلاش برای خلق ترجمه و تفسیر معتبری از قرآن به زبان انگلیسی، با چالش‌های بزرگی همراه است که لازم است خوانندگان قرآن‌شناخت از آن آگاه باشند. وقتی به هنگام مطالعه کتاب مقدس نسخه جیمز پادشاه[13] نه فقط یک تعبیر را به زبان انگلیسی می‌خوانیم، بلکه علاوه بر این متنی را می‌خوانیم که خود آن، تا آنجا که به نمادها، استعاره‌ها، ضرب‌المثل‌ها، عبارات و برخی سبک‌ها مربوط است، چه رسد به اندیشه‌های دینی و تقریر و بیان آنها، از عوامل اصلی در شکل‌گیری زبان انگلیسی مدرن بوده است. این شرایط در مورد زبان‌های اسلامی مانند ترکی یا فارسی نیز، که واژه‌ها، عبارات و اندیشه‌های قرآنی بسیاری، از قبل در خود این زبان‌ها موجود است، صدق می‌کند. و البته تا به امروز، در مورد زبان انگلیسی، تا آنجا که به قرآن کریم مربوط می‌شود، اینگونه نیست. بنابراین، تألیف قرآن‌شناخت، به زبان انگلیسی برای ما دشواری‌هایی به همراه داشت و این دشواری‌ها به مراتب بیشتر از دشواری‌هایی بود که اگر می‌خواستیم همین اثر را به زبان فارسی یا ترکی خلق کنیم، در پیش‌ روی‌مان قرار می‌گرفت؛ چه از قبل، خود قرآن در تار و پود زبان‌های ترکی و فارسی، تنیده شده است. یکی از اهداف قرآن‌شناخت، این است که به این شکاف مدد برساند و گامی در جهت تبدیل شدن زبان انگلیسی به «یک زبان اسلامی»، بردارد و البته نه به این صورت که زبان انگلیسی یک زبانِ انحصاراً اسلامی شود، بلکه به این صورت که زبان انگلیسی یک زبان اسلامی شود، به همان‌سان که زبان بنگالی، زبانی است که هم یک زبان هندو است و هم یک زبان اسلامی. خوانندگان قرآن‌شناخت، باید زبانی را که مورد استفاده ما قرار گرفته است، با این دیده بنگرند. هدف آن بوده است که این اثر هم با خواننده مدرن ارتباط برقرار سازد و هم ماهیّت لازمانِ متن را منتقل کند.

 

 

-----------------------

پینوشتها

1. که پس از من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد.

 2. primordial  revelation 

3. cosmic quran

4. written quran

5.  cyclical

6. cycles of prophecy

7.  seal of prophets

۸. global history . تاریخ جهانی

۹. توماس آکوئیناس (۱۲۷۴ـ۱۲۲۵)، فیلسوف و الهی‌دان بزرگ مسیحی، دو اثر با عنوان جامع‌الهیات (Summa thelogica) و جامع‌ ضد کافران (Summa Contra Gentiles) دارد و در این آثار از فیلسوفان اسلامی مانند ابن‌سینا و ابن‌ رشد، تأثیر پذیرفته است.

10.  Vulgate. ترجمه معتبر کتاب مقدّس به زبان لاتینی که در سده چهارم میلادی،‌ انجام شد.

11. Done of the Rock. یکی از مهم‌ترین آثار معماری اسلامی در بیت‌المقدس است که به دستور عبدالملک بن مروان ساخته شد.

12. تاج محل آرامگاه زیبا و باشکوهی است که در فاصله ۲۰۰ کیلومتر از دهلی نو واقع شده است و در سده یازدهم به دستور شاه جهان، امپراطور گورکانی هند با هدف یادبود همسر ایرانی تبارش به نام ارجمندبانو ساخته شده است. این اثر یکی از عجایب هفت‌گانه جهان است.

13.  King James Version of the Bible. ترجمه انگلیسی کتاب مقدس که در سده هفدهم به دستور جیمز اول، پادشاه انگلستان، انجام شد.

 

 

 

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی مطالعات ایرانی لندن؛ 15 دی 1395

 

 

۲۲۹۳

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید