مقالات

اسلام، جهان اسلامی معاصر و بحران محیط‌ زیست

دکتر سیدحسین نصر - ترجمه: علیرضا رضایت  ۱۳۹۶/۰۵/۱۶
دکتر سیدحسین نصر - ترجمه: علیرضا رضایت

اشاره: صنعتی‌سازی جهان و تغییر شیوه زندگی از یک سو و عدم رعایت نکات و مسائل ایمنی و سلامت محیط (خاصه از سوی دولت‌ها) به موازات رشد جمعیت از سوی دیگر، سبب شده تا امروزه شاهد پدیده‌ای دلخراش با عنوان بحران محیط زیست باشیم. تلاش‌های بسیاری در دهه‌های اخیر برای برجسته‌کردن مسأله و آگاهی‌سازی و نیز اقدامات و پیشنهادهایی برای رفع بحران یا دست‌کم ممانعت از گسترش بیش از حد آن صورت گرفته است. البته مشکلاتی همچون گرمایش زمین، آلودگی منابع روزمینی و زیرزمینی، تخریب جنگل‌ها و مراتع و غیره همانطور که یک‌شبه به‌وجود نیامده‌اند، بالطبع با یک اقدام آنی، برگزاری یک همایش جهانی، کاشت یک درخت، بستن فلان کارخانه یا توقف بهمان پروژه مرتفع نخواهند شد، هرچند که این تلاش‌ها بایسته است، اما راه برون‌رفت از بحرانی که تک تک اهل جهان با آن دست به گریبانند، امری تدریجی و مستلزم جد و جهدی همگانی و دائمی است.
نویسنده مقاله حاضر ضمن برجسته کردن معضل فوق و بررسی ابعاد و پیامدهای آن در آینده، به موانع اجرای دیدگاه‌های اسلام در خصوص بحران محیط زیست می‌پردازد و پس از آن به تعالیم اسلام در باره محیط زیست بر اساس آیات قرآن و احادیث اشاره می‌کند و سرآخر نیز بر اساس مواد و مطالب و مبانی اسلامی، هفت راهکار برای خروج از این مشکل و معضل جهانی مطرح می‌کند. آنچه می‌خوانید، ترجمه از مجموعه اسلام و اکولوژی به ویراستاری ریچارد فولتس است.

ضرورت و اهمیت مسأله
مردم و دولت‌ها در جهان اسلام همچون دیگر جاها، طبیعتا به مسائل و مشکلات متعددی توجه دارند؛ اما فارغ از ابعاد مذهبی و معنوی محض زندگی، امروزه هیچ‌ چیز به اندازه بحران محیط‌زیست با اهمیت‌تر و درخور توجه‌تر نیست. این بحران امور متعددی را در بر می‌گیرد ازجمله اکوسیستم طبیعی جهان، محیط انسانی، هوایی که تنفس می‌کنیم، غذایی که می‌خوریم، آبی که می‌نوشیم، و حتی عملکرد دستگاه‌های درون بدنمان. به‌ علاوه این بحران، هماهنگی کل بافت حیاتی در زمین و نیز نظامی که حیات انسانی را ممکن می‌کند، به خطر می‌اندازد. با وجود این، اغلب مسلمانان درست مانند دیگر همنوعان خود مثل خواب‌گردها وسط این بحران قدم می‌زنند و کوچکترین اطلاعی از آنچه پیرامون‌شان می‌گذرد، و نیز علل و عوامل بحرانی که زیست انسان را روی کره زمین تهدید می‌کند، ندارند. این خواب‌گردی درحالی اتفاق می‌افتد که اسلام تعالیم معنوی ارزشمند، تأثیرگذار و کارآمدی درخصوص محیط‌زیست، عالم طبیعت و روابط انسان‌ها مطرح کرده است.


دغدغه نگارنده در خصوص بحران محیط‌زیست به دهه 1950 و زمانی بازمی‌گردد ‌که در مؤسسه فناوری ماساچوست و دانشگاه هاروارد بودم؛ همواره به زیبایی طبیعت حساس بودم. تنهایی اطراف والدن پاند قدم می‌زدم. آن‌هم وقتی‌که منظره طبیعی‌اش هنوز دست‌نخورده بود. وقتی جاده 128 در اطراف بوستون احداث شد و در‌نتیجه، منطقه داخل کمربندی از طبیعت نسبتا آزاد آنجا جدا شد، دریافتم که اشتباهی اساسی در رابطه ما و طبیعت رخ داده است. در پی این اقدام انسانی، و پس از سالها مطالعه علوم قدیم و جدید، و البته بررسی دیدگاه دین نسبت به طبیعت، درنهایت یک بحران عمده زیست‌محیطی را پیش‌بینی کردم، که علل اصلی آن معنوی بود و در افق پدیدار شد. من رشد کورکورانه صنعت را می‌دیدم که همچون سرطانی در پیکر طبیعت ریشه می‌دواند، سرطانی که در نهایت توازن و تعادل جهان طبیعت را بر هم می‌زند و منجر به مرگش می‌شود.


در بازگشت به ایران در 1958، از هر فرصتی برای صحبت درباره بحران محیط‌زیست استفاده می‌کردم و در 1966 در سلسله سخنرانی‌های راکفلر در مدرسه علوم دینی دانشگاه شیکاگو، مطالبی درخصوص مواجهه انسان‌ها و طبیعت و بحران معنویت دنیای مدرن مطرح کردم که درواقع پیش‌بینی این بحران زیست‌محیطی بود و به ریشه‌های معنوی و دینی آن اشاره داشت. متن این سخنرانی‌ها در کتاب من با عنوان «انسان و طبیعت» آمده است. این کتاب که در 1968 منتشر شد، تا کنون به چندین زبان ترجمه شده است، در ‌عین ‌حال تا چند سال پیش هنوز به فارسی برگردانده نشده بود و البته هیچ‌گاه به عربی ترجمه نشد. به‌رغم تلاش‌های این‌جانب و معدودی از علمای اسلامی که از دهه 1970 به این سو به این مسأله توجه کرده‌اند، در کل هیچ‌‌کس تا دهه 1980 و 1990 به این فکر نبود که بر مبنای اصول و مبانی اسلامی، راهکاری برای بحران محیط‌زیست پیدا کند. در همین سالها بود که کم‌کم صداها و زمزمه‌هایی درخصوص این مسأله در سطح عموم مردم و نیز مقامات و مسئولان دولت‌ها و حکومت‌ها به گوش رسید. با وجود این، حتی اکنون نیز این صداها تحت‌الشعاع صداهای دیگر قرار گرفته است. افزون ‌بر این، در میان علمای دینی در جهان اسلام که در میان مردم صاحب نفوذ و تأثیر زیادی هستند، تنها افراد معدودی به‌صراحت و با قدرت از تعالیم اسلام درباره محیط‌زیست دفاع کرده و انتقاد مؤثری از حکومت‌ها و دولت‌ها درخصوص اقدامات مخربشان به سلامت محیط‌زیست کرده‌اند.


بنابراین می‌توان گفت که با وجود هشیاری و بیداری تدریجی عموم به جدیت بحران محیط‌زیست در کشورهای اسلامی و صورت‌بندی مجدد زبانی جدید که توأمان به تعالیم فقهی و فلسفی ـ الهیاتی اسلام در مورد محیط‌زیست می‌پردازد، هنوز به این موضوع حساس آگاهی لازم در سطح عمومی وجود ندارد و به‌علاوه، اراده لازم نیز جهت جلوگیری از تخریب محیط‌زیست که معمولا به بهانه رفاه انسانی انجام می‌شود، وجود ندارد؛ تخریبی که در نتیجه آن، سلامت جهان طبیعت به‌ مخاطره می‌افتد؛ سلامتی که بدون آن نه ‌تنها رفاه انسان، بلکه خود حیات و هستی انسان غیرممکن خواهد شد؛ بنا بر این باید بپرسیم که چرا دیدگاه اسلام در باب طبیعت و آموزه‌های عینی برای رفتار انسان در جهان در دستور کار مقامات حکومتی یا حتی اکثر علما (که از قدیم حافظ و پاسدار معرفت اسلامی در ابعاد گوناگون آن بوده‌اند)، قرار ندارد.


موانع
زمانی‌که دیدگاه اسلام درباره طبیعت و ارتباط انسان با محیط‌زیست، و نیز شیوه‌ای را که تمدن اسلامی براساس آن جامعه و البته مدنیتی مطابق و سازگار با طبیعت بنا کرده، مطالعه می‌کنیم، و باز وقتی این واقعیات را با وضعیت امروزی جهان اسلام می‌سنجیم، مشخص می‌شود که نه حکومت‌ها و نه مردم در کشورهای اسلامی، هیچ‌‌کدام از قوانین اسلام در باب نوع رفتار با طبیعت تبعیت نمی‌کنند! اکثر علما نیز دیدگاه اسلام در این زمینه را برای مردم بازگو نمی‌کنند. افزون ‌بر این، بسیاری از مسلمانان به‌ویژه کسانی‌که روستاها و آبادی‌های خود را ترک کرده‌اند و غالبا در حاشیه شهرهای بزرگ در وضع اسفباری ساکن‌اند، وقتی به آنجا بازمی‌گردند حتی نحوه رفتار والدین و بزرگترهای خود را درخصوص برخورد با طبیعت ادامه نمی‌دهند.


بنابراین باید پرسید: چه موانعی بر سر راه شناخت و متعاقبا اجرا و تحقق تعالیم اسلامی در مورد محیط‌زیست وجود دارد؟ طرح این پرسش درصورتی بجا خواهد بود که به یاد داشته باشیم تقریبا در سراسر جهان اسلام، این دین مبین همچنان تأثیرگذار و محترم و مقدس است. مساجد به‌ویژه در روزهای جمعه، مملو از نمازگزارانی است که مشتاقانه در انتظار شنیدن بحثهای مربوط به مسائل مختلفند. کتابها و رسانه‌هایی که به اسلام می‌پردازند، خواننده و مخاطب بی‌شمار دارند.


برای پاسخ به پرسش مذکور باید به علل عمیق‌تری بپردازیم که نه‌تنها به دین اسلام مربوطند (که مسئولیت سنگینی را متوجه انسان‌ها در رابطه‌شان با طبیعت می‌کند)، بلکه به موانعی خارجی نیز باید توجه داشته باشیم که مانع تبلیغ و تحقق این تعالیم در جامعه‌ای می‌شود که صدای دین هنوز در آن طنین‌انداز است و اخلاق (از هر قسم آن یعنی شخصی، اجتماعی، زیست‌محیطی و غیره) یکسره مبنایی دینی دارد. بنابراین، اجازه دهید به شماری از این موانع عمده اشاره کنیم:

1) بحران زیست‌محیطی حال حاضر مستقیما با فنّاوری مدرن و کاربردهای مختلف دانش مدرن ارتباط دارد. دانش مدرن و فناوری به کسانی که آنها را در اختیار دارند، قدرتی بخشیده و درواقع دلیل اصلی اعمال قدرت و سلطه غرب بر دیگر جوامع از جمله جوامع اسلامی است. درنتیجه، حکومت‌های اسلامی و آحاد مسلمانان هر دو مایلند به همین فناوری‌ها دسترس داشته باشند که پیامدهای مخرب و ویرانگری برای محیط‌زیست دارد.

 

آنها که در بهترین حالت در پی دستیابی به قدرت برای خود در وضعیت اقتصادی و سیاسی دشوار و بغرنج دنیای امروزند، همواره دریافت‌کننده فناوریی هستند که دائما در حال تغییر است و باید پیوسته توسط غرب یا دست‌کم جایی مثل ژاپن، به‌روز شود. هیچ‌ توقفی در روند توسعه فناوری ایجاد نمی‌شود و هر روز اشکال جدیدی از تکنولوژی روانه بازار می‌شود؛ توقفی که اجازه دهد جوامع اسلامی نوعی توازن و تعادل با این فناوری عاریتی برقرار کنند و برخی ابعاد آن را تا حد امکان «انسانی» کرده و از تأثیرات مخرب زیست‌محیطی آن بکاهند.


طبقات حاکم در جهان اسلام جایی‌که سخن از دانش و فناوری در میان است، تنها مشغول تقلید از غربند، البته آنها از چیزی تقلید می‌کنند که دائما در حال تغییر و تحول است؛ بنا بر این همواره دریافت‌کننده و مصرف‌کننده باقی خواهند ماند و در چنین وضعیتی، به‌کارگیری اصول اسلامی در زمینه‌های اقتصادی و زیست‌محیطی، اگر نگوییم غیرممکن، دست‌کم بسیار دشوار است. آنها برای ایجاد یک نظام اقتصادی اسلامی که در آن نظر اسلام درباره ارتباط انسان‌ها با محیط‌زیست محوریت داشته باشد، نه دانش کافی دارند و نه از اراده و شهامت لازم برخوردارند.
آنها با ماندن در چاه مصرف، حتی آنقدر آمادگی ندارند که مثل کشورهای توسعه‌یافته، دست‌کم تاحدی آثار مخرب و منفی فناوری مدرن را تعدیل کنند یا کاهش دهند.


2) در دروه کنونی تاریخ بشریت، دستورالعمل موضوعات و مسائل مهم و اصلی اقتصادی و اجتماعی (ازجمله به‌کارگیری دانش و فناوری) را غرب تدوین می‌کند، در حالی‌که بقیه جهان نهایت سعی خود را می‌کند تا پاسخ‌هایی بر مبنای فرهنگ‌های خاص خود دست‌ و ‌پا کند. به‌ندرت جوامع و فرهنگ‌های غیر‌غربی توان این را دارند که برای خود برنامه‌ای تهیه و تدوین کنند. این برنامه شامل عوامل جدیدتر دخیل در بحران محیط‌زیست و طرحهایی برای برون‌رفت از آن می‌شود. برای ‌مثال، اخیرا غرب بیوتکنولوژی‌هایی ابداع کرده که نه‌تنها در بهداشت و پزشکی بلکه در کشاورزی نیز بر کره زمین تأثیر می‌گذارند.


مسلمانان مسئول مشکلات ناشی از غلات اصلاح‌شده نیستند، این دستپخت غرب است؛ اما آنها اکنون باید با این مشکلات دست ‌و پنجه نرم کنند، درست همان‌طورکه با مشکلات و پیامدهای اخلاقی ناشی از شبیه‌سازی (کلونی) دست ‌به ‌گریبان‌اند. مسلمانان به مانند تقریبا تمام اقوام غیر غربی دیگر، به‌جز ژاپنی‌ها، باید این واقعیت را بپذیرند که در بسیاری از موضوعات و مسائل حساس، غربی که به‌ مدد فناوری قدرتمندتر شده، توأمان، زمین بازی و قواعد بازی را تعیین می‌کند. مشخصا این امر چالشی دشوار را پیش روی جوامع و حکومت‌های اسلامی قرار می‌دهد، اگر بخواهند توأمان اصول اسلامی را اجرا و بازی کنند. اگر نخواهند چنین کنند، فشارهای خارجی آن‌چنان شدید خواهد شد که وادارشان می‌کند تا به بازی تن‌ در‌دهند. تنها در برخی موارد بخشهای کوچکی متمایز خواهند شد و مجبور نیستند در بازی روزگار امروز شرکت کنند؛ بازیی که قواعدش فراتر از مرزهای انسانی است.


3) این تحولات پرشتاب به ‌‌دست کسانی رقم می‌خورد که پیشگام آن‌ چیزی‌اند که می‌توانیم به تعبیر گوته، آن را «دانش فاوستی» (Faustian) بنامیم. عده معدودی از مسلمانان در این زمینه پیشگامند البته آنها با بقیه فرق دارند، به این معنا که تنها به‌لحاظ اسمی، مسلمان‌اند. ازطرفی، آنها معمولا جهان‌بینی علمی مدرن را می‌پذیرند و قهرمانان دانش فاوستی هستند. به‌ علاوه، آنها معرفت اسلامی را مقدمه‌ای برای دانش مدرن می‌دانند و نه دانشی که مبتنی بر دیدگاهی تقدس‌گرایانه (سکرالیته) و نه تقدس‌زدایانه (سکولاریته کردن) طبیعت است. تعداد این دانشمندان پیشرو در جهان اسلام چندان زیاد نیست اما علم‌باوری (scientism) به‌ویژه در میان طبقه حاکم در جوامع اسلامی، طرفداران و حامیانی پر و پا قرص دارد.


درحقیقت، مدرنیست‌ها و نیز افراد به‌اصطلاح بنیادگرا همگی طرفدار تبلیغ دانش و فناوری مدرن و افزایش روزافزون مشارکت مسلمانان در روند روبه‌رشد «دانش فاوستی» هستند. ناگفته پیداست که این تلقی، مانعی عمده بر سر راه تبلیغ دیدگاه اسلام درخصوص طبیعت، و ایجاد علومی مبتنی بر اصول و مبانی اسلام در این زمینه است.


4) در سطح کلان‌تر، مانع بزرگی که به چشم می‌خورد، مهاجرت خیل عظیم مردم از روستا به شهر است. این افراد وقتی به خانه خود در روستا بازمی‌گردند، نوعا در یک هماهنگی اکولوژیکی با محیط‌زیست خود زندگی خواهند کرد. آنها حیوانات و گیاهان را پرورش می‌دهند و مراقبند که منابع آبی را آلوده نسازند؛ اما زمانی‌که از محیط و فضای سنتی خود بریدند، تبدیل به افرادی بی‌ریشه می‌شوند، و نه‌تنها در ساحت انسانی بی‌جا و ‌مکان می‌شوند، بلکه در ارتباط با جهان طبیعت نیز جایگاهی نخواهند داشت. در شهرها که معمولا فقر حاکم است و تکثر و تنوع جمعیتی به‌وفور وجود دارد، وظیفه آنها تنها این خواهد بود که خود و خانواده‌شان را نجات دهند و تمایل چندانی به چیزی غیر از این ندارند. حتی اگر گیاهان و درختانی هم در کنار خانه‌شان باشد، معمولا توجهی بدان‌ها ندارند و اغلب خود وسیله‌ای برای تخریب هرچه بیشتر می‌شوند.


برخلاف ساکنان قدیمی‌تر، که در مراکز قدیمی شهر ساکن‌اند، و خود را در قبال محیط‌زیست مسئول می‌دانند، ساکنان جدید گرچه از روستا و حاشیه شهر آمده‌اند، نه تنها حلبی‌آبادها را نابود می‌کنند، بلکه مراکز قدیمی شهر را هم که اکنون اشغال کرده‌اند، تخریب می‌کنند. تنها کافی است نگاهی به شهر قدیم فز یا مرکز قاهره بیفکنیم تا بفهمیم مشکل کجاست و ببینیم که چقدر آموزش و آگاهی دادن به مهاجران جدیدتر درخصوص محیط‌زیست و مسائل مربوط به آن دشوار است. در عین‌ حال، به‌آسانی نمی‌توان آنها را وادار کرد تا همان احترامی را که به محیط‌زیست می‌گذاشتند، وقتی به خانه برمی‌گردند احساس کنند که مثلا درختی که بیرون خانه است، درخت آنهاست و باید از آن مراقبت کنند یا نهر آبی که از کنار خانه‌شان می‌گذرد، مال آنهاست و نباید آلوده‌اش کنند. مهاجرت انبوه و توده‌وار افراد از روستا به شهر که پدیده‌ای جهانی و یکی از پیامدهای صنعتی‌سازی مدرن است، در جهان اسلام همچون مناطق دیگر، به‌خوبی ملموس و مشهود است. تأثیر این مسأله بر محیط‌زیست شهرها و روستاها توأمان مخرب خواهد بود.


5) به‌طور مشخص، حکومت‌ها در جهان اسلام با این مشکلات و نیز دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری مواجهند که البته همه آنها را لزوما خود به‌وجود نیاورده‌اند. در عین‌ حال، حتی حکومت‌های نسبتا معتدل‌تر راهکارهایی عرضه کرده‌اند که درجهت رفاه مردم و زندگی برمبنای الگوهای غربی‌اند. آنها تقریبا همواره در پی به‌کارگیری الگوهای غربی برای مسائل و مشکلات جامعه اسلامی‌اند. در سالهای اخیر، اینجا و آنجا تغییر و تحولاتی انگشت‌شمار به‌وجود آمده اما در عین‌ حال، تقلید کورکورانه از غرب در این زمینه در اغلب جاها به شکل یک هنجار درآمده است. ازآنجاکه ایشان راهکارهای خود در زمینه بحران محیط‌زیست را بر الگوهای غربی مبتنی می‌کنند، طبعا با هر صدایی که در پی راهکاری اسلامی است، مخالفت می‌کنند مگر آنکه راهکاری مطرح شود که خوشایند فلان حکومت باشد!


6) ماهیت خودکامه و در برخی موارد دیکتاتوری رژیم‌ها در بسیاری از کشورهای اسلامی جنبش محیط‌زیست مبتنی بر اصول اسلامی را چنانچه سیاست‌ها و طرحهای حکومت (که بسیاری از آنها فی‌نفسه برای محیط‌زیست خطرناکند) را به چالش بکشد، تهدید قلمداد می‌کنند. نمونه‌ای از این قضیه مخالفت وزارت مسکن مصر با احداث روستایی توسط یکی از معماران مصر به نام حسن فتحی در دو نسل قبل است. فلسفه معماری او مبتنی بر استفاده از مواد طبیعی و بومی با آگاهی کامل از ضرورت سازگاری معماری و محیط‌زیست بود که صد البته با منافع وزارتخانه مذکور (که در پی به‌کارگیری ایده‌های ساخت‌ و ‌ساز غرب رایج و غالب آن روزگار بود) مغایرت داشت.

 

7) ماهیت خودکامه و در برخی موارد دیکتاتوری رژیم‌ها در بسیاری از کشورهای اسلامی جنبش محیط‌زیست مبتنی بر اصول اسلامی را چنانچه سیاست‌ها و طرحهای حکومت (که بسیاری از آنها فی‌نفسه برای محیط‌زیست خطرناکند) را به چالش بکشد، تهدید قلمداد می‌کنند. نمونه‌ای از این قضیه مخالفت وزارت مسکن مصر با احداث روستایی توسط یکی از معماران مصر به نام حسن فتحی در دو نسل قبل است. فلسفه معماری او مبتنی بر استفاده از مواد طبیعی و بومی با آگاهی کامل از ضرورت سازگاری معماری و محیط‌زیست بود که صد البته با منافع وزارتخانه مذکور (که در پی به ‌کارگیری ایده‌های ساخت‌ و ‌ساز غرب رایج و غالب آن روزگار بود) مغایرت داشت.
نظر به اینکه در چنین نمونه‌هایی مخالفت با برنامه‌های حکومت تا چه میزان تداوم خواهد داشت، در بسیاری از کشورهای اسلامی انتقاد آزاد از برنامه‌هایی که برای محیط‌زیست خطرآفرین‌اند و از جانب حکومت پشتیبانی می‌شوند، به‌لحاظ سیاسی خطرناک است. البته در حال‌حاضر «گروه‌های سبز» در برخی کشورهای اسلامی تشکیل شده و این گروه‌ها اینجا و آنجا علیه تخریب محیط‌زیست فعالیت و مبارزه می‌کنند. و البته برخی حکومت‌ها وزارتخانه و اداراتی دارند که مسئول مسائل زیست‌محیطی است. با وجود این، در اغلب جهان اسلام، مخالفت با آن دسته سیاست‌های دولتی که برای محیط‌زیست مخاطره‌آمیز است، به‌لحاظ سیاسی خطرکردن (ریسک) محسوب می‌شود: نمونه‌اش کشورهایی مثل چین، هند، و امثالهم. نبود آزادی اعتراض به سیاست‌های دولت که محیط‌زیست را به خطر انداخته، مانع بزرگی بر سر راه بسیاری کشورهاست. این یکی از شرایط اسفبار زمان ماست، و در چنین شرایطی است که ما نیاز مبرمی به شنیدن صداهایی داریم که از سلامت کل سیاره زمین سخن می‌گویند، و صرفا به فکر برآورده‌سازی حوائج یک نوع خاص(یعنی انسان‌ها) نیستند.


احیای تعالیم زیست‌محیطی اسلام
8) در کمال تعجب باید گفت جنبش‌های موجود در جهان اسلام که در پی احیای تعالیم اسلامی‌اند، غالبا در مخالفت با نظام‌های سیاسی موجود، درخصوص تعالیم اسلام راجع‌ به محیط‌زیست هیچ‌ نمی‌دانند. وقتی این گروه‌ها بر سر بسیاری مسائل با مدرنیست‌ها و سکولارها مخالفت می‌کنند، آنها اغلب کاملا با دسته دوم درخصوص تقلید کورکورانه از فنّاوری غرب، سرسپاری به دانش مدرن، و به‌کارگیری آن، و بی‌اعتنایی به پیامدهای به‌کارگیری فناوری مدرن در محیط‌زیست و روح و ذهن مسلمانان، همداستانند. آنها همواره از عدالت سخن می‌گویند، اما نه عدالت برای تمام اشکال حیات؛ اگرچه از عوامل مؤثر در احیای اسلام حمایت و پشتیبانی می‌کنند، اما اساسا به فکر احیای درک و فهم زیست‌محیطی اسلام و مسئولیت ما در قبال خلقت خداوند (خلقت فراتر از انسان) نیستند. جالب اینکه عربستان سعودی که وهابی‌ها اداره‌اش می‌کنند و معمولا «بنیادگرا» خوانده می‌شود، در دهه 1970 و 1980 به‌ خاطر بزرگترین انتقال‌دهنده فناوری در تاریخ تمسخر شد. با این‌همه، صداهای اندکی درخصوص پیامدهای این فناوری بر محیط‌زیست شنیده می‌شد و کسی اعتراض نمی‌کرد. تنها همین تازگی‌هاست که دغدغه‌های زیست‌محیطی مطرح می‌شود و البته حرکتی هم انجام شده است. افزون ‌بر ‌این، وقتی انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد، در ابتدا با پارک ملی که در گذشته ایجاد شده بود، مخالفت شد، ولی سالها بعد حکومت متوجه اهمیت مسائل محیط ‌زیست شد، و معاون رئیس‌جمهور مسئول رسیدگی به این قبیل مسائل شد. در مجموع، احیای سیاسی اسلام به معنای احیای تعالیم اسلامی درخصوص محیط‌زیست نیست. احیای تعالیم زیست‌محیطی اسلام از طریق تک‌تک افراد و گروه‌های کوچک میسر است، افرادی که حکومت‌ها را به‌وجود می‌آورند. حکومت‌ها اعم از مدرن یا بنیادگرا به‌تدریج به اهمیت بحران محیط‌زیست و نقشی که تعالیم اسلام می‌تواند در حل این بحران ایفا کند، واقف می‌شوند.

موانع درک خطر
9) سرانجام اینکه در بررسی موانع موجود بر سر راه جوامع اسلامی در مواجهه با امر خطیر صورت‌بندی مجدد تعالیم اسلام درخصوص محیط‌زیست و به‌کارگیری آنها در جامعه به‌ طورکلی، باید به نبودآگاهی و آمادگی علمای سنتی که گوش شنوای اکثر مسلمانان در عموم مسائلند (ازجمله کسانی که با بحران محیط‌زیست سر و کار دارند)، نیز توجه داشت. این وضعیت چندین علت دارد:
نخست اینکه انسان‌ها در گذشته خطری برای طبیعت به ‌شمار نمی‌رفتند و کمابیش در نوعی تعادل وتوازن با آن به‌ سر می‌بردند. واعظان مساجد وقتی از رابطه انسان و طبیعت حرف می‌زدند، معمولا از مسائل اخلاقی بحث می‌کردند؛ ازجمله مهربانی با حیوانات، و فضیلت کاشت درخت همان‌طورکه پیامبر اسلام(ص) بدان توصیه فرموده است. آنها مجبور نبودند درخصوص خطرهای تخریب تنوع‌زیستی و گرمایش زمین سخن بگویند.

دوم اینکه طی دو قرن گذشته، اسلام در معرض تهاجم استعمارگران و هجمه مبلغان سکولار یا مسیحی غربی قرار داشته و عمده توان علمای دین صرف دفاع و حفظ هویت دینی مسلمانان شده است.

سوم اینکه همان‌طورکه مدرنیسم در درون خود جامعه اسلامی گسترش یافت، علما نیز وظیفه خود دانستند که همچون یکی از هادیان صراط مستقیم، آشفتگی ایجاد شده در بخشهای مختلف جامعه اسلامی را اصلاح کنند و سامان دهند و دیگر وقت خود را تلف غور در آنچه در غرب در جریان است، نکنند.

درخصوص محیط‌زیست، حتی در خود غرب متفکران و متألهان مسیحی و یهودی تا دهه 1980 و 1990 به سراغ «الهیات» طبیعت نرفته بودند. در جهان اسلام، همین گرایش اکنون به‌تدریج لحاظ می‌شود. در حال ‌حاضر شماری از علمای بنام مثل مفتی سوریه، شیخ احمد کفتارو هستند که اغلب از تعالیم اسلام درخصوص محیط‌زیست سخن می‌گویند؛ اما اکثر علما هنوز از اهمیت و فوریت موضوع بی‌خبرند. وقتی آنها درباره محیط‌زیست سخن می‌گویند، غالبا این کار سبب تحریک دولت‌ها می‌شود که از مردم می‌خواهند در امر تنظیف رودخانه مجاور محل سکونتشان کوشا باشند یا پارک بغل منزلشان را کثیف نکنند؛ اما هیچ‌ چیز اساسی‌تر از این نیست که جلوی پروژه‌های دولتی (که به محیط‌زیست آسیب می‌زند) را بگیرند.


حکومت‌ها از قدرت علما نیک آگاهند و می‌دانند چه تأثیر چشمگیری بر افکار عمومی دارند. در خصوص محیط‌زیست مشکل این است که اغلب علما هنوز از محوریت و اهمیت مسائل زیست‌محیطی آنچنان‌که بایسته است، اطلاع ندارند. به‌ علاوه نمی‌دانند که کمک آنها تا چه میزان در سلامت اجتماعی، روانی و فیزیکی جوامع تأثیرگذار تواند بود. این علما باید کاملا از تعالیم اسلامی درخصوص محیط‌زیست آگاه شوند و بخواهند که درباره آن سخن بگویند و فارغ از ملاحظات سیاسی، با شهامت بدان عمل کنند.

منابع و تعالیم اسلامی درخصوص محیط‌زیست
منبع اصلی تعالیم اسلام در باب محیط‌زیست، همچون هر مسأله دیگری، قرآن کریم است که در آن مبنای ارتباط بین انسان‌ها و جهان طبیعت به‌صراحت بیان شده است. پس از آن، کتب حدیثی است که در آن انبوهی از احادیث و روایات پیامبر(ص) درخصوص رفتار با طبیعت توسط انسان‌ها در آن ذکر شده است. پس از آن، شریعت اسلام است. اگرچه قانون محیط‌زیست به‌ عنوان قانونی یا بخش مجزایی از شریعت به ‌طور مستقل (همان‌گونه که در غرب وجود دارد) نیامده، اما اخیرا احکام متعددی در شریعت ملاحظه می‌شود که به‌ طور خاص به محیط‌زیست و مسائلی از جمله آب، خاک، حیوانات و گیاهان می‌پردازند؛ موضوعات و مسائلی که تأثیر خاصی بر جهان طبیعت داشته و در حقیقت محیط‌زیست طبیعی را تشکیل می‌دهند. همچنین، متون اخلاق اسلامی در این زمینه اهمیت زیادی دارد چه، به مسائلی ازجمله خلق ‌و‌ خوی انسانی (مانند حرص‌ و آز) می‌پردازند که فی‌نفسه تأثیرات مخربی بر محیط‌زیست در بافت مدرن و نیز حیوانات و گیاهان می‌گذارد. در سطح دیگر، باید به متون فلسفه اسلامی اشاره کرد که به موضوع طبیعت می‌پردازند. مکاتب اصلی الهیات اسلامی یا کلام، توجه چندانی به «الهیات طبیعت» نکرده‌اند، الهیاتی که در زمینه بحران زیست‌محیطی دنیای امروز به‌غایت تأثیرگذار است. در مقابل، آثار متعدد فلسفه اسلامی نه‌تنها یک فلسفه طبیعت اسلامی به‌دست می‌دهد بلکه آنچه را در غرب «الهیات طبیعت» خوانده می‌شود نیز ارائه می‌کند. این مطلب درباب تصوف نیز صادق است که تعابیر و مفاهیم عمیقی از متافیزیک اسلامی و الاهیات اسلامی درخصوص طبیعت در خود دارد. برخی متون تصوف واجد معانی باطنی تعالیم قرآن در رابطه با هستی، و رابطه انسان با عالم طبیعت است.

 

طی قرنها اسلام سنت عظیم علمی‌ای ایجاد کرد که به عالم طبیعت پرداخته است و همزمان در درون عالم اسلام کارکرد داشته است. سنت علمی حرفهای زیادی در جهت تدوین زبان جدیدی برای بیان دیدگاه‌های اسلام در باب رابطه انسان‌ها و محیط‌زیست دارد. این دیدگاه جدید در پیوند با اشکال مختلف فنّاوری که در تمدن اسلامی گسترش یافته، در یافتن راه برون رفت از بن‌بست بحران زیست‌محیطی فعلی مؤثر تواند بود.


هنر اسلامی مکمل دانش اسلامی و مظاهر آن، به‌ویژه معماری، محوطه‌سازی و طراحی شهری است. اینها کاربردهای عینی و تجسم‌های علوم اسلامی از طبیعت و هستی‌اند. مطالعه دقیق هنرهای اسلامی علی‌الخصوص هنرهایی که ذکر شد، منبع مهم معرفت و الهام برای خلق فضاهایی زنده و هماهنگ با محیط طبیعی‌اند. یکی از هنرهای اسلامی، ادبیات است که به‌ طور خاص در قالب شعر قادر است عمیق‌ترین تعالیم را درباره اهمیت معنوی طبیعت در میان نخبگان و مردم عادی تبلیغ کند. عرب‌زبانان بسیاری این بیت از ابونواس را به‌خاطر می‌آورند که می‌گوید:

و لکل شئ له آیه تدل علی انّه واحدون
هر چیز را نشانی از اوست، و این نشانی است از یگانگی او.


و فارسی‌زبانی نیست که این شعر زیبای سعدی در گلستان به گوشش نخورده باشد:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست


آثار مختلف مسلمانان از عربی و فارسی تا بنگالی و سواحیلی دربردارنده گنجینه عظیمی از مواد مربوط به دیدگاه اسلام در باب روابط بین انسان‌ها و محیط‌زیست طبیعی است. به‌علاوه، ادبیات ابزاری کارآمد و عالی برای تبلیغ این دیدگاه در میان معاصران، نه‌تنها ازطریق توسل به آثار کهن، بلکه به مدد نویسندگان و شاعران امروز است که برخی از آنها یقینا در صورت آگاهی از ضرورت و اهمیت این موضوع، به‌ سراغش خواهند رفت.


اگر بنا بر این باشد که به کندوکاو در این منابع بپردازیم، از تعالیم اسلامی مربوط به محیط‌زیست چه چیزی دستگیرمان خواهد شد؟ پیشتر در این زمینه پژوهشی انجام گرفته و تنها کاری که باید کرد، این است که شاخصه‌های مهم و مرتبط آن با موضوع را تلخیص کنیم. قرآن کریم به یک معنا به موضوع هستی و انسان‌ها پرداخته و عالم طبیعت در کلام وحی، جایگاهی خاص دارد. هستی نخستین تجلی حق ‌تعالی است، و بر شاخه درختان، تارک کوهها، انواع جانوران، صدای باد و چشمه‌های روان می‌توان نشانه‌ها و آیات الهی را مشاهده کرد. اینها پیغام‌های تجلی جاودان حق تعالی‌ هستند. از این‌ روست که تفکر اسلامی دوره میانه توأمان به قرآن تکوینی و قرآن تشریعی اشاره می‌کند. افزون‌ بر این، آیات قرآن، پدیده‌های عالم طبیعت و احوالات نفس انسان‌ها همه در قرآن به «آیه» (آیات الهی) تعبیر شده‌اند. برای نمونه: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم لتبین لهم انه الحق: ما نشانه‌هاى خود را در افقها[ى گوناگون‌] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد که او خود حق است.» (فصلت، 53). همچنین، تمامی مخلوقات در عالم طبیعت تسبیح حق می‌گویند. با تخریب یک نوع، درواقع صدای یک طبقه از عبادت‌کنندگان خداوند را خاموش کرده‌ایم.


از منظر قرآن، خلقت مقدس (sacred) است نه الوهی (divine)، چون الوهیت تنها ‌و‌ تنها از آن حق‌ تعالی است. طبیعت مقدس است، زیرا متعلق اراده آفرینشی حق‌ تعالی است که قرآن بدان تصریح کرده است: «اذا اراد شیئا ان یقول له کُن فیکون: وقتی [خدا] چیزی را اراده کند، به او می‌گوید باش، و او می‌شود» (یس،82). در اسلام آنچه را مستقیما از اراده خداوند برآمده، می‌توان قدوس نیز نامید و آنچه حکمت او را انعکاس می‌دهد، چیزی جز تقدس نیست. «طبیعت» تجلی حکمت خداوند و اراده اوست. قرآن بارها بیان می‌کند هستی بر سبیل حق آفریده شده و نه باطل. طبیعت صرفا برای استفاده و بهره‌برداری ما خلق نشده است، بلکه فی‌نفسه مجلای تجلی قدرت، لطف، و برکت حق‌ تعالی است که در شریان عالم جاری است. انسان‌ها آفریده شده‌اند تا مجرای لطف و فیض حق به عالم باشند. مخلوقات عالم طبیعت نه‌تنها با انسان‌ها ارتباط دارند و از طریق آنها با حق‌تعالی در پیوند هستند، بلکه به ‌طور مستقیم با خداوند نیز مرتبطند و دلالتی آخرت‌شناسانه نیز دارند. بهشتی که اسلام تصویر می‌کند، مملو از جانوران و گیاهان است و صرفا یک حباب نیست. آفریدگان مستقیما با خداوند در روز داوری سخن می‌گویند.


درحقیقت، همان‌طورکه آیات قرآن واجد مراتب و درجات معنایی است، پدیده‌های طبیعت نیز دارای سطوح باطنی معنا هستند. حقیقت طبیعت تحت شعاع لایه بیرونی و ظاهری آن نیست. هر پدیده دقیقا نمود یا تجلی یا مظهری از یک واقعیت در ذات خود است. پدیده‌های طبیعی نه‌تنها حقیقت‌اند، بلکه نماد و نشانه‌هایی هستند که با حالات و مقامات وجود ارتباط دارند. طبیعت نه ‌تنها ساحت کمیت است، بلکه منبع قدرت نیز هست. مهمتر از این، سرچشمه یا محل حضور روحانی و خاستگاه شناخت و تأمل در باب حکمت خداوندی نیز هست. نیاز ما به طبیعت نه‌تنها از جهت تأمین غذا و لباس برای تن‌مان است، بلکه ازحیث تغذیه روح نیز بدان محتاجیم. طبیعت به‌مثابه مکمل کلام وحی، به نیازهای معنوی ما پاسخ می‌دهد.


مفهوم محوری اسلام که غالبا در قرآن ذکر شده، حق (حقوق) است که همزمان به معنای حق، واقعیت، قانون و مطالبه و درخواست نیز هست. به‌علاوه، اصطلاح حق جزء اسمای الهی و در عین‌ حال یکی از اسمای قرآن است. وقتی از مخلوقات سخن می‌گوییم، شناخت دیدگاه اسلام در باب رابطه انسان‌ها با محیط‌زیست، بسیار اهمیت پیدا می‌کند. برطبق تعالیم اسلام، وجود یا موجودیت هر چیزی مبتنی بر حق است و این حقش را مدیون طبیعت است. درختان حقی دارند، همان‌طور که حیوانات و حتی رودخانه‌ها و کوهها صاحب حق‌اند. انسان‌ها در تعامل با طبیعت باید به مخلوقات احترام بگذارند و حق هر مخلوق و موجودی را ادا کنند. هر موجودی به فراخور موجودیتش صاحب حقوقی است. اسلام قاطعانه در برابر این نظر می‌ایستد که همه حقوق از آن ما انسان‌هاست و دیگر مخلوقات حقی ندارند مگر اینکه ما به آنها بدهیم. حقوق مخلوقات را خداوند معین کرده، نه ما که هر وقت خواستیم نادیده‌اش بگیریم.


قرآن از انسان‌ها توأمان به ‌مثابه بندگان خدا (عبادالله) و جانشین خدا (خلیفه الله) سخن می‌گوید. ما حق داریم رسالت خلیفگی خود در زمین را انجام دهیم، البته مشروط بر اینکه بنده خدا بمانیم و تابع اراده و شریعت او باشیم. حتی امر تسخیر زمین و آسمان‌ها نیز مقید و منوط به این است که ما همچنان خود را بنده و تسلیم حق تعالی بدانیم. خداوند بر خلقتش مسلط است و البته مراقب و محافظ آن است. برخلاف تفسیر برخی مدرنیست‌های اسلامی، و به ‌اصطلاح بنیادگراها، قرآن تحت هیچ شرایطی به انسان حق تسلط بر طبیعت را نداده مگر آنکه از آن مراقبت کند. ما نمی‌توانیم حق مخلوقات مختلف را که خداوند به ایشان عطا فرموده، نادیده بگیریم، بلکه باید حق هر ذی‌حقی را مطابق با طبیعت آن مخلوق به او بدهیم. همان ‌طور که ما بر طبیعت حقوقی داریم، آنها نیز باید تابع مسئولیت ما در قبال خدا و جهان طبیعت باشند. در اسلام هیچ‌ حقی بدون مسئولیت نیست. حقوق تابع مسئولیت است نه مقـدم بر آن.


پیامبر اسلام(ص) که نخستین و مطمئن‌ترین راهنمای شناخت قرآن بوده و هست، و احادیث و سنت ایشان تکمیل‌کننده و روشنگر تعالیم قرآنی در باب عالم طبیعت است، فی‌نفسه انعکاسی از تعالیم قرآن درخصوص نحوه برخورد ما با طبیعت در زندگی روزمره است. او کاشت درختان را توصیه کرده، به نابود نکردن گیاهان حتی در زمان جنگ سفارش کرده، حیوانات را دوست می‌داشته و با آنها به عطوفت برخورد می‌کرده، و مردم را به این امور تشویق می‌کرده است. ایشان حتی مناطق حفاظت‌شده‌ای برای حیات ‌وحش ایجاد می‌کرده که به ‌نظر می‌رسد می‌تواند سرمشقی برای باغ‌‌وحش‌های جدید باشد.

 

کتب حدیث مشحون از روایات مربوط به عالم طبیعت و رویکرد انسان‌ها به آن است، از جمله مخالفت شدید با تضییع آن و اسرافکاری، و تخریب بیهوده طبیعت که تنها به دلیل خودخواهی و حرص و طمع صورت می‌گیرد. احادیث بر پاکیزگی آب و دیگر منابعی تأکید دارند که حیات متکی به آنهاست. پیامبر(ص) فرمود: «درختکاری کار پربرکتی است حتی اگر یک روز به پایان جهان مانده باشد.»


روایتی وجود دارد که تلقی پیامبر اسلام(ص) را نسبت به محیط‌زیست نشان می‌دهد و باید آن را مؤثرترین تعلیم برای مسلمانان معاصر در نظر گرفت. این روایت به درخت نخل (مشهور سویا یا سبیا یا سویل، Seville) مربوط می‌شود که ابن‌عربی آن را در شرح حال پیامبر ذکر کرده و نوع رفتار پیامبر با آن درخت را یکی از معجزات دانسته است. ماجرا به نقل از ابن‌عربی به این شرح است:
«در مجاورت قبرستان موشکا در سویا، درخت نخلی وجود داشت که بسیار کج شده بود. مردم خانه‌های مجاور نگران بودند که مبادا این درخت روی خانه‌شان بیفتد و به ایشان آسیب بزند، از این سبب شکایت به حاکم شهر بردند و او نیز دستور داد تا آن را قطع کنند. افرادی که بنا بود درخت را ببرّند، پس از نماز مغرب به محل درخت رسیدند و گفتند: دیروقت است، ان‌شاء‌الله فردا درخت را قطع می‌کنیم.


از قضا یکی از صحابه خواب دید که پیامبر(ص) در مسجدی که در میانه قبرستان موشکا واقع شده، نشسته‌اند و آن نخل با ‌سختی بسیار از ریشه به‌درآمد و خدمت حضرت رسید و عرض کرد که: «مردم می‌خواهند مرا به‌ خاطر انحنایم قطع کنند که مبادا روی خانه‌هایشان خراب شوم. ای رسول خدا، دعایی در حقم کنحضرت دستش را بر او نهاد و درخت بلافاصله راست شد و سرجایش بازگشت. بینندة خواب می‌گوید: صبح هنگام وقتی مردم برخاستند، من به ‌همراه چند نفر دیگر برای اثبات صحت این قول راهی شدیم و همگی دیدیم که درخت صاف و راست ایستاده است.»


آیا مسلمانان امروز وقتی می‌خواهند درختی را به‌ خاطر حرص و طمع خود قطع کنند، این روایت را در نظر دارند؟! شریعت احکام و دستورات متعددی در خصوص محیط‌زیست دارد. این احکام شامل تأکید و سفارش به احیا و حفظ منابع طبیعی ازجمله آب و جنگل‌ها و غیره می‌شود. به‌علاوه، این احکام برخورد درست با حیوانات و گیاهان و شکار بیهوده و بی‌مصرف آنها را نیز در بر می‌گیرد. ذبح آیینی حیواناتی که گوشتشان حلال و خوردنی است، فی‌نفسه اهمیت زیادی در ایجاد پیوند میان انسان‌ها و عالم حیوانات دارد. افزون ‌بر این، تعالیم شریعت درخصوص مسائل اقتصادی (ازجمله مخالفت با رباخواری، اسراف و ثروت‌اندوزی)، مستقیم و غیرمستقیم، تأثیر معناداری بر رابطه انسان‌ها و محیط‌زیست می‌گذارد. در ‌مجموع شریعت شامل اصول و قوانین و احکام عینی لازم جهت فائق آمدن بر وضعیت بحرانی محیط‌زیست در‌ حال ‌حاضر است و این احکام در قیاس با قوانین سکولار دیگر، می‌تواند راهکاری ارائه دهد که بسی آسان‌تر به اجرا درمی‌آیند؛ چون مسلمانان برای اجرا و تحقق آنها آماده‌تر و مصمم‌ترند. آنها این دستورالعمل‌ها را حکم خدا می‌دانند، فلذا بیشتر از دستورالعمل‌های حکومتی بدان پایبندند و عمل می‌کنند.
چه باید کرد؟


مواجهه با بحران محیط‌زیست که حیات انسانی را تهدید می‌کند، دقیقا به دلیل سرعت و شتاب لجام‌گسیخته تخریب محیط‌زیست، فی‌نفسه بیشترین اهمیت و فوریت را دارد. راه‌ حل این بحران مستلزم اقدامی عاجل است، ازجمله توجه به دیدگاهی تقدیسی به طبیعت و نیز انجام اقدامات عینی در سطح زمین. در تعالیم اسلامی مربوط به طبیعت و محیط طبیعی، برخی اقدامات را می‌توان در جهان اسلام به ‌منظور اصلاح و تعدیل شدت بحران ناشی از دخالت انسان در جهان طبیعت انجام داد. برخی از این اقدامات به‌ اختصار به این شرحند:

1) از قرن نوزدهم، علم‌باوری و رشد کورکورانه فنّاوری مدرن به‌تدریج در جهان اسلام گسترش یافت، آن‌چنان ‌که امروزه درمیان کسانی که بر جوامع مختلف اسلامی حاکمند و نیز در میان مسلمانان مدرن‌شده و حتی شماری از علمای دینی، نوعی علم‌باوری غالب و حاکم شده که بی‌شباهت به آنچه در غرب وجود دارد، نیست. حکومتی که بر جامعه مسلمان فرمان می‌راند، اعم از مدرن و بنیادگرا، کورکورانه دانش غربی را پذیرفته و فناوری غرب را با سرعت هرچه ‌تمام‌تر چسبیده، آن‌چنان ‌که ذره‌ای به پیامدهای زیست‌محیطی کارهایش نمی‌اندیشد.


وجه‌تمایز جهان اسلام با غرب آن است که جهان‌بینی علمی غرب (که انسان‌ها و طبیعت را به مجموعه‌ای از ساختارهای ملکولی پیچیده فاقد معنای مقدس تقلیل می‌دهد) آنقدر که بر ذهن مسلمان تأثیر می‌گذارد، بر ذهن غربی اثر ندارد. گام نخست در جهان اسلام باید نقد این دیدگاه علمی خفقان‌آور باشد. به‌ علاوه باید نشان داد که چرا این دیدگاه با چشم‌انداز دینی کلی‌تر و اصیل اسلامی مغایرت دارد.


تنها راه بازسازی بنای دیدگاه اسلام در باب انسان و طبیعت، پاکسازی صحنه از ایدئولوژی‌های کهنه و فرسوده‌ای است که بر گرده جهان اسلام سنگینی می‌کنند و همزمان زدودن زنگار تمامی خطاهای برآمده از علم‌باوری، فروکاهش‌گرایی، و ماتریالیسم از ذهن مسلمانان. درست همان‌طورکه پیامبر اسلام(ص) کعبه را از لوث وجود بتهای عصر جاهلی پاکسازی فرمود.


2) پس از آنکه ذهن مسلمانان از این قبیل زنگارها پاک، و محدودیت‌های ذهنی آنها مرتفع شد (محدودیت‌هایی که مانع فهم درست آنها از عالم می‌شود)، باید تلقی اسلام از محیط‌زیست و ارتباط انسان با طبیعت به زبانی شفاف و روشن و مفهوم تدوین و بیان شود، به‌گونه‌ای که مسلمانان جدید آن را درک کنند. تدوین و صورت‌بندی تعالیم اسلام در این زمینه باید در چندین سطح صورت گیرد. این تدوین باید بتواند مخاطب فیلسوف و مخاطب کارگر خود را همزمان راضی کند؛ یعنی همه‌فهم باشد و عالم دین و دهقان هر دو آن را درک کنند. به تعبیر دیگر، گاهی این تعالیم باید به زبان فنی و فلسفی مطرح شود که مخاطب محدود و خاص دارد و فراخور کسانی است که با سنت فکری اسلام و نیز فلسفه غرب آشنایند. گاهی این تعالیم باید با زبان شعر بیان شود تا کسانی را که علاقه‌مند به ادبیات و کلام موزون هستند، جذب کند. و گاهی نیز باید این تعالیم را بر منابر به شکل وعظ و خطابه گفت تا انبوه نمازگزاران در مساجد مستفیض شوند.


اگر این اراده وجود داشته باشد، دلیلی ندارد که ظرف چند سال تعالیم اسلامی در رابطه انسان با محیط‌زیست را نتوان به تمام طبقات و قشرهای جامعه اسلامی آن‌هم با زبانی جدید شناساند. کارهای زیادی انجام شده، اما هنوز به قدر کافی گسترش نیافته است.


3) کسانی که زمام امور را در جامعة اسلامی در دست دارند، زنان و مردانی هستند که مشخصا در مدارس و نظام‌های آموزشی مختلف و متفاوتی آموزش دیده‌اند. ارائه دوره‌های آموزشی درخصوص محیط‌زیست در تمام سطوح و تأکید بر موضوعات مربوط به ابعاد زیست‌محیطی دیگر رشته‌ها امری ضروری است. برای ‌مثال، آموزش رشته‌های مختلف مهندسی بدون آشنا کردن دانشجویان با تأثیر فلان طرح یا پروژه مهندسی بر محیط‌زیست، دست‌کمی از جُرم ندارد. همچنین برنامه‌ریزی اقتصادی نباید بدون توجه به هزینه‌های زیست‌محیطی انجام گیرد.
غرب در قیاس با جهان اسلام در این زمینه موفق‌تر بوده است؛ چون مؤسسات آموزشی مدرن در جهان اسلام صرفا از غرب تقلید می‌کنند و لذا یک گام از آن عقب‌ترند. در بسیاری جاها نظام‌های آموزشی همچنان از برنامه‌های قدیمی و الگوهای منسوخ‌شده غربی استفاده می‌کنند.


البته دوره‌های آموزشی درباره محیط‌زیست و تأکید بر موضوعات مربوط به محیط‌زیست نباید به مؤسسات آموزشی مدرن محدود شود، بلکه باید شامل مدارس سنتی نیز بشود که رهبران مذهبی آینده جامعه در آنها آموزش می‌بینند. این رهبران در امر توجه دادن مردم به مسائل عمومی، ایجاد آگاهی به بحران محیط‌زیست و راهکاری که اسلام برای آن ارائه می‌دهد، در قیاس با مقامات رسمی حکومتی، موفق‌تر و مؤثرترند. اما معلمان دینی و علمای دین پیش از هر چیز باید خود با آموزش صحیح، از این مسائل آگاهی یابند. آنها باید دریابند که راه‌حل بحران محیط‌زیست، چشم‌پوشی از پروژه‌های عجیب‌ و‌ غریب صنعتی که تأثیرات جبران‌ناپذیری بر محیط‌زیست می‌گذارند، نیست. در عین‌ حال باید به مردم فقیر و ضعیف شهرها که با ریختن زباله نهرها و جوی‌ها را آلوده می‌کنند، هشدار دهند.

 

دوره‌های آموزشی درباره محیط‌زیست و تأکید بر موضوعات مربوط به محیط‌زیست نباید به مؤسسات آموزشی مدرن محدود شود، بلکه باید شامل مدارس سنتی نیز بشود که رهبران مذهبی آینده جامعه در آنها آموزش می‌بینند. این رهبران در امر توجه دادن مردم به مسائل عمومی، ایجاد آگاهی به بحران محیط‌زیست و راهکاری که اسلام برای آن ارائه می‌دهد، در قیاس با مقامات رسمی حکومتی، موفق‌تر و مؤثرترند. اما معلمان دینی و علمای دین پیش از هر چیز باید خود با آموزش صحیح، از این مسائل آگاهی یابند. آنها باید دریابند که راه‌حل بحران محیط‌زیست، چشم‌پوشی از پروژه‌های عجیب‌ و‌ غریب صنعتی که تأثیرات جبران‌ناپذیری بر محیط‌زیست می‌گذارند، نیست. در عین‌ حال باید به مردم فقیر و ضعیف شهرها که با ریختن زباله نهرها و جوی‌ها را آلوده می‌کنند، هشدار دهند.


برای اینکه این روند آموزش موفقیت‌آمیز باشد، باید این موضوعات را از چشم‌انداز اسلامی عرضه کرد، نه غربی. و در عین‌ حال حکومت‌ها باید به کمک مدرّسان مذهبی و دینی این کار را انجام دهند نه اینکه این قبیل مسائل از طریق بخشنامه یا دستور‌العمل دولتی انجام گیرد؛ چون نتیجه منفی در پی خواهد داشت.


خوشبختانه همان‌طورکه پیشتر گفته شد، عده‌ای از رهبران مذهبی در سراسر جهان اسلام هستند که از خطر بزرگ بحران محیط‌زیست آگاهند، اما با این همه کار ملموسی برای اینکه این مهم را در برنامه درسی مدارس بگنجانند، صورت نداده‌اند.


4) ضمن اینکه علمای دینی آموزش می‌بینند، دولت باید کسانی را که پیشتر از ابعاد مختلف بحران محیط‌زیست آگاهی دارند، تشویق کند تا بر رسانه‌های جهان اسلام نظارت کنند و اطمینان حاصل شود که جلسات هفتگی در مساجد، در تماس‌های روزانه مردمی و نیز گفتگوهای رادیویی و تلویزیونی و نیز مطالبی که به شکل مکتوب منتشر می‌شود، همگی میزان آگاهی از مسائل مربوط به محیط‌زیست را افزایش می‌دهند.


در اغلب کشورهای اسلامی آنچه علمای دینی وعظ می‌کنند، تحت نظارت حکومت است و وقتی حکومت تمایل ندارد که درخصوص موضوعات اقتصادی و سیاسی، زیاد بحث شود، معمولا به واعظان مساجد می‌گوید که در مورد نظافت جسم، سالم نگهداشتن آب و آزار نرساندن به سگها و گربه‌های کوچه و خیابان صحبت کنند! این چیزها خوب است، اما کفایت نمی‌کند، مخصوصا وقتی که حکومت خود عامل اصلی تخریب محیط‌زیست است. در این قبیل مواقع، علمای دینی و فعالان مدنی و معلمان و اساتید از آزادی چندانی برای نقد و انتقاد از رفتار و عملکرد حکومت (در زمینه محیط‌زیست) برخوردار نیستند؛ از این ‌رو، نبود آزادی سیاسی عاملی می‌شود که تلاش‌ها برای حل بحران محیط‌زیست ناکام بماند.


با وجود این، هنوز کارهای زیادی مانده که باید در زمینه آموزش انجام گیرد، آن‌چنان‌که از الان تا چند سال آینده مقامات حکومت‌ها و کسانی که خارج از حکومت‌اند، واقعیت تلخ و ناگوار این مشکل را به چشم خواهند دید. برای فهم این مسأله‌، باید هر دو طرف به‌ صورت مکمل عمل کنند و علمای دینی، وعاظ و کسانی که گوش مردم را در اختیار دارند، باید تلاش کنند تا محیط‌زیست را به مدد تأثیر حکومت‌ها نجات دهند، نه اینکه مردم عادی را وادار به سرزنش حکومت کنند و بالعکس. ازآنجا که ایمان و باور به اسلام هنوز راسخ و استوار است، تلاش‌های مشترک رهبران دینی و سیاسی و اجتماعی در راستای مبارزه با تخریب روزافزون محیط‌زیست (که امروزه در بسیاری از نقاط جهان اسلام مشاهده می‌کنیم)، بسی موفق‌تر و مؤثرتر خواهد بود.


5) اخیراً نهادها و مؤسسات غیردولتی با وجود مخالفت حکومت‌های محلی، بر جهان اسلام تأثیرگذار بوده‌اند. اکنون که این مؤسسات در حال رشدند، بایسته است نهادهایی شکل بگیرد که به ‌جای توجه به مسائل اقتصادی و اجتماعی که سر و کاری با محیط‌زیست ندارند، به ‌طور خاص به محیط‌زیست بپردازند. این قبیل نهادها و مؤسسات زیست‌محیطی چندین دهه قبل در غرب ایجاد شده‌اند، و تعدادی از آنها در شناسایی اهداف مشخص در زمینه حفظ محیط‌زیست از طریق خرید زمین‌های بکر و محافظت از جنگل‌ها بسیار مؤثر عمل کرده‌اند. هیچ‌ دلیلی وجود ندارد که این قبیل مؤسسات نتوانند در جهان اسلام به ‌وجود آیند و گسترش یابند، البته اگر بر مبنا و همسو با تعالیم و هنجارهای اسلامی شکل بگیرند.


نمونه این مؤسسات، سازمان‌های اوقاف است که لزوما گرته‌برداری از الگوهای غربی هم نیست. وقفهای زیادی برای ایجاد مسجد، مدرسه و بیمارستان انجام گرفته است. هیچ‌ دلیلی وجود ندارد که اوقاف نتواند تدبیری و اقدامی برای حفظ آب، خاک، درختان و جانوران انجام دهد. هرچند میزان آزادی نهادهای غیردولتی در جهان اسلام مشروط و مقید به قوانین دولتی است، اما در عین‌ حال، باز این قبیل نهادها فضای کافی برای اقدام و عمل و توسعه دارند.


6) نادیده گرفتن خطر انواع فناوری‌های مدرن و فشارهای سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی، هر دو سبب شده تا حکومت‌ها در جهان اسلام به فناوری‌های بومی خود (از آبیاری گرفته تا داروهای پزشکی) به‌ سود اقلام و مواد غربی بی‌توجه باشند. لازم است تا کارزاری بزرگ توسط کسانی که از اهمیت فناوری‌های سنتی آگاهند، برگزار شود تا این فناوری‌ها حفظ شده، به ‌کار گرفته شود؛ اینها فناوری‌هایی هستند که معمولا کمتر انرژی مصرف می‌کنند و تأثیرات منفی کمتری بر محیط‌زیست می‌گذارند. البته می‌توان کمابیش آثاری از این آگاهی مشاهده کرد، اما همچنان کارها و اقدامات بیشتری باید انجام گیرد. به‌ کارگیری فناوری‌های جایگزین می‌تواند تأثیری مهم داشته باشد و آثار ویرانگر فناوری مدرن بر محیط‌زیست را تا حد زیادی کاهش دهد.


7) در جهان اسلام به انحای مختلف سعی می‌شود تا دولت‌ها، سازمان‌های خصوصی و عمومی و همه کسانی که کار مهم و درخور توجهی انجام داده‌اند، تشویق شوند. جوایز ملی و بین‌المللی متعددی در جهان اسلام به بهترین کتاب، خالق بهترین اثر هنری، و شخص یا اشخاصی که به‌ نوعی به اسلام خدمت کرده‌اند، اهدا می‌شود؛ اما وقتی نوبت به مسئله محیط‌زیست می‌رسد، تشویق و تقدیری در کار نیست. جلب ‌توجه افراد با استعداد به این حوزه با انواع تشویق‌ها کار دشواری نیست. و این کاری است که در غرب نیز آغاز شده است. گامهای فراوان دیگری باید برداشته شود، و البته راهی دراز در پیش است.

نتیجه‌گیری
در پایان باید پرسید که: چه کسی این برنامه تدوین شده را عملی خواهد کرد؟ و چه نیرویی می‌تواند در برابر موتور فناوری و اقتصادی قدرتمند بین‌المللی که کمر به نابودی زمین در تک‌تک قاره‌ها بسته، مقاومت کند؟ پاسخ جهان اسلام، تنها نمی‌تواند پاسخ دولت‌ها و حکومت‌ها باشد، چون اگرچه آنها صاحب قدرتند، خود بخشی از مشکلند و نه راه‌حل. در حال ‌حاضر راه ‌حل عمدتا در افراد و گروه‌های کوچک و اقلیت‌ها نهفته است که چه ‌بسا در آینده ممکن است گسترش یابند و زیاد شوند. اول از همه، آنچه قطعیت دارد، این است که بحران محیط‌زیست را باید از دو جهت شناسایی کرد: یکی بعد عمیق معنوی و دینی آن، و دیگری، آثار و پیامدهای بیرونی و خارجی آن. دوم، دیدگاه اصیل اسلامی را بدون هیچ‌ مصالحه‌ای باید به دقت و شفافیت احیا کرد. کسانی که از اوضاع مطلعند، باید چشمشان را باز کنند و بفهمند که دنیای مدرن بر لبه پرتگاه قدم می‌زند و تنها یک قدم دیگر تا نابودی خود فاصله دارد. آگاهی، آگاهی می‌آورد. تعالیم اسلام در خصوص خدا، انسان، طبیعت، و ارتباط بین آنها همگی ندایی است برای بیدار شدن از خواب خطرناک علم‌باوری و مبارزه خودخواهانه بشر با طبیعت.


این تعالیم، مسلمانان را مجددا به صراط مستقیمی هدایت می‌کند که همانا شیوه زندگی همگون و هماهنگ با طبیعت است، و آنها نیز به دنیای غرب یاری می‌کنند تا سنت فراموش‌شده خود را مجددا بازیابند؛ سنتی که ناظر به نقش انسان‌ها در خلاقیت خداوند است. امیدواریم که این بیداری با تلاش‌های مؤثر و پیشتازانه انسان‌ها اتفاق بیفتد، و نه آگاهی خام برآمده از فجایع زیست‌محیطی که هر لحظه حیات انسانی را روی زمین تهدید می‌کند. هنگام بحث از این قبیل مسائل مهم و سرنوشت‌ساز باید به یاد داشته باشیم که بنابر تعالیم اسلام، آینده دست خداست و در نهایت، خداوند متعال (حسب یکی از اسمای حُسنایش، یعنی «المُحیط») درواقع نگهبان «محیط‌زیست» ماست.


* اطلاعات حکمت و معرفت، شماره
۱۳۶ ، ص۹ (با حذف مآخذ)

 

 

منبع: روزنامه اطلاعات؛ دوشنبه 16 مرداد 1396

 

۱۵۸۱

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید