مقالات

حافظ و شریعت، طریقت، حقیقت

رضا یعقوبی  ۱۳۹۹/۰۳/۱۹
حافظ و شریعت، طریقت، حقیقت
رضا یعقوبی

 

 

حافظ به عنوان یک مسلمان عارف و پاکدل برای شرع و شریعت جایگاه والایی قائل است و معتقد است هر سعادت و توفیقی که دارد، از دعای شب و ورد سحری است:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ              از یمن دعای شب و ورد سحری بود

 

اما از آنجا که در روزگار او ریا و تظاهر به تشرع در میان اصناف دینداران، از صوفیان گرفته تا فقیهان و واعظان رواج داشت، چاره‌ای جز طنزپردازی و نقد و رواج و ترغیب به تسامح و تساهل نبود. بیشترین چیزی که مستقیم و غیرمستقیم آماج حمله او بود، تعصب و زهد خشک افراطی بود که ظاهراً منجر به دین‌گریزی و سوءبرداشت از دین می‌شد:

خدا را محتسب، ما را به فریاد دف و نی بخش                        که ساز شرع زین افسانه بی‌قانون نخواهد شد

 

*

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست                               که آبروی شریعت بدین قدر نرود

 

از نظر حافظ آفت دین و جامعه دینی ریا و تعصب است. «تعصب هم ظاهراً سخت و باطنا زودشکن است.در برابر شبهات یا براهین مخالف که ماهرانه تدوین و طراحی شده باشد، تاب ندارد؛ لذا سریعا ترسی که در بافت آن نهفته است، بدل به خشم و خروش و دشنه و دشنام و نفرت و نفرین می‌گردد. حال آنکه تساهل غالبا زایاست.چرا که با روشنگری همراه است» (حافظ، ص۱۲۱). در مورد مذهب حافظ هم باید گفت که: حافظ در کلام پیرو اشعری و به لحاظ فقهی پیرو شافعی است و در عین حال آشکارا گرایش به تشیع دارد (حافظ‌نامه، ص دو). روش حافظ در پیراستن شریعت از آسیب‌های اخلاقی و اجتماعی، طنز و گرایش به طهارت باطنی و سلوک اخلاقی است. او به مدد طنز و در کمال خوشباشی و کرامت نفس و عظمت روح، بدون تلخ‌زبانی و هجو، ارزش‌های تحریف‌شده را از تحریف و تباهی می‌رهاند(همان).

اگر امام جماعت طلب کند امروز                               خبر دهید که حافظ به خون طهارت کرد

 

*

زاهد! چو از نماز تو کاری نمی‌رود                             هم مستی شبانه و راز و نیاز من

 

حافظ تعریف خاصی از شریعت دارد و شریعت برای او صرفا رعایت یک سلسله آداب و اعمال خاص نیست، بلکه نوعی ادب و اخلاق است:

مباش در پی آزار و هر چه خواهی، کن                     که در شریعت ما غیر از این، گناهی نیست

 

در واقع برای حافظ شریعت جدای از طریقت نیست و برای او بین این دو انفکاک و تفکیک خاصی وجود ندارد. حافظ به محض اینکه وارد نقد شریعت (یعنی نقد رفتار متشرعان) می‌شود، وارد طریقت می‌شود.چون طریقت باطن شریعت است و وقتی می‌گوید «زاهد و عُجب و نماز و، من و مستی و نیاز»، یعنی وقتی به نقد متشرعان ظاهرگرا می‌پردازد، قدم در وادی باطن (یا حقیقتِ) شریعت می‌گذارد که عبارت است از طریقت و آنجا وضو و طهارت از ظاهر فراتر می‌رود و فقط به آب دیده و خون جگر حاصل می‌شود:

خوشا نیاز و نماز کسی که از سر درد                       به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

 

از نگاه حافظ پیراستن و پالودن شریعت از اوصاف ذمیمه مانند ریا و زرق و نفاق، همان طریقت است که منتهی به حقیقت می‌شود و کسی که چنین نکند، گویی «احرام طوف کعبه دل» را بی‌وضو بسته است. پس طریقت در نگاه او همان شریعت پاک و بی‌شائبه است. فقط در این صورت است که باطن شریعت آشکار می‌شود و طریقت و شریعت به هم پیوسته و منتهی به کمال انسانی و فناء فی‌الله و نیل به عین‌الیقین و حق‌الیقین می‌شوند. عبدالرزاق کاشانی در تعریف طریقت می‌گوید: «الطریقه هی السیره المختصه بالسالکین الی الله من قطع المنازل و الترقی فی ‌المقامات» (اصطلاحات ‌الصوفیه، ص۴۰) و عبدالرحمن ختمی لاهوری تعریفی نزدیک به همین به دست داده است: «طریقت از روی لغت مذهب است.و در اصطلاح، سیری است مخصوص به سالکان راه، که از قطع منازل بُعد، و ترقی به مقامات قرب، و رفتن از حادث به قدیم که روش خاص ارباب قرب است از تبتل و انقطاع و اخلاص و توکل و تسلیم و رضا و تجرید و تفرید و غیره» (شرح عرفانی غزلهای حافظ، ص۵۳).

اما همان طور که گفتیم نزد حافظ شریعت و طریقت از هم جدا نیستند و طریقت همان شریعتی است که خالص شده و به اخلاص پیراسته شده است.سید حیدر آملی در این باره می‌گوید: «کان اکثر اهل الزمان، من خواصهم و عوامهم (یدعون) ان الشریعه خلاف الطریقه و الطریقه خلاف الحقیقه...: بیشتر مردم اهل زمان از خواص و عوام ادعا دارند که شریعت غیر از طریقت و طریقت غیر از حقیقت است و خیال می‌کنند بین این مراتب مغایرتی واقعی وجود دارد و به هر کدام از این طایفه‌ها [یعنی اهل طریقت و شریعت و حقیقت] چیزهایی نسبت می‌دهند که شایسته ایشان نیست.مخصوصا به طایفه‌ای از موحدین که صوفیه نام دارند و دلیل این کار بی‌اطلاعی از احوال آنان و کمی وقوف بر اصول و قواعد ایشان است...و متحقق می‌شود که شریعت و طریقت و حقیقت اسمهایی مترادف هم‌اند که به اعتبارات مختلف بر حقیقتی واحد صدق می‌کنند (جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار، ص۳۴۴). به همین دلیل است که حافظ می‌گوید:

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد                              که خاک میکده عشق را زیارت کرد

 

ابیاتی هم که از حافظ درباره طریقت آمده است، مؤید همین معنا هستند. گاهی از ویژگی‌های طریقت می‌گوید که اگر بخواهیم معنای اصلی آن را بگوییم، در اصل باید بگوییم طریقت یعنی طریقِ به خلوص رساندن شریعت یا طریقِ اخلاص در عمل شرعی. در همین معناست که می‌گوید:

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند                     پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

 

*

نفاق و زرق نبخشد صفای دل، حافظ                        طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد


طریقت از نگاه حافظ همان صراط مستقیم است:

در طریقت هر چه پیش سالک آید، خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

 

صراطی که هر چه در آن پیش بیاید خیر است چون راه به سوی خلوص و پاکی دارد که طریقت، طریق اخلاص است. حافظ از آفات طریقت خبر می‌دهد:

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است                راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

 

ویژگی‌ها و چگونگی‌های طریقت را هم بر می‌شمارد: 

در طریقت رنجش خاطر نباشد، می ‌بیار                    هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت

 

*

روندگان طریقت ره بلا سپرند                                  رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

 

عشق یکی از اصلی‌ترین عناصری است که در سیر طریق، آدمی را از نفاق و دو رویی پاک می‌کند:

ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق                      هر که عاشق‌وش نیامد در نفاق افتاده بود

 

اما به حقیقت می‌رسیم که نهایت مقصود عارفان و کمال آدمی است و جایی است که مجاز، قرین حقیقت می‌شود:

نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا                            تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

 

یکی از شارحان حافظ در تعریف حقیقت می‌گوید: «حقیقت در اصطلاح، ذات حق است بی حجاب تعینات و محو کثرات موهومه در اشعه انوار ذات»(شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج۴، ص۲۷۴۷). از این مقام به یقین هم یاد می‌شود و صاحب اللمع نوشته است: یقین ریشه تمام احوال عارفان است و تمامی حالها به آن تمام می‌گردد و باطنِ تمام احوال یقین است و جمله احوال فقط ظاهر یقین هستند و سرانجام یقین، تصدیق کامل غیب است با زدودن تمامی شکها و تردیدها و نهایت یقین بشارت و حلاوت نیایش است و نیز صفای نظر به خدا با چشمان دل و زدودن تمامی تردیدها و گمان‌ها و در نهایت، دیدار خداست (اللمع فی التصوف، ص۱۲۰). و بیت زیر گواهی است بر آنچه گفتیم:

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید                           شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

 

پس جمع‌بندی و تبیین نهایی این سه عنوان که هر سه بر یک امر واحد دلالت دارند، اما به وجوه مختلف به نحوی که بر دیدگاه حافظ هم صدق کند، همان است که سیدحیدر آملی آورده است که: شریعت اسمی است که برای راههای الهی وضع شده است و مشتمل بر اصول و فروع و روایی‌ها و ناروایی‌ها و نیکی‌ها و نیکوترین اعمال است. و طریقت رعایت آن اعمال به محتاطانه‌ترین و پسندیده‌ترین و محکم‌ترین شکل است و هر مسلکی که انسان بکوشد به بهترین و محکم‌ترین نحو اخذ کند، طریقت نامیده می‌شود. چه سخن باشد چه عمل چه صفت و چه حال. اما حقیقت اثبات شئ به کشف یا به وجدان یا به عیان یا به حالت است و به این خاطر گفته‌اند که: شریعت آن است که او را بنده شوی و طریقت آن است که او را حاضر یابی و حقیقت آن است که او را ببینی (جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار، ص۳۴۴).

 

 

-----------------------------

منابع
حافظ، بهاءالدین خرمشاهی. انتشارات ناهید، تهران، ۱۳۹۵.
حافظ‌نامه، ج1، بهاءالدین خرمشاهی. انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۸.
اصطلاحات‌الصوفیه، کمال‌الدین عبدالرزاق کاشانی.انتشارات حکمت، تهران، ۱۳۸۱.
شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج ۱ و ۴، عبدالرحمن ختمی لاهوری، تصحیح و تعلیقات بهاءالدین خرمشاهی، کورش منصوری، حسین مطیعی امین، انتشارات قطره، تهران، ۱۳۷۸.
جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار، سید حیدر آملی، تصحیح هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایران‌شناسی فرانسه، تهران، ۱۳۶۸.
اللمع فی التصوف، ابی‌النصر عبدالله بن علی السراج الطوسی. تصحیح رینولد الین نیکلسون، ترجمه مهدی محبتی، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۸۸.

 

 

منبع: روزنامه اطلاعات؛ دوشنبه ۱۹ خردادماه ۱۳۹۹

 

 

۲۱۷۲

ارسال نظر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم اینجا کلیک کنید.

همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید