http://www.buali.ir/buali_content/media/image/2021/09/2791_orig.jpg?t=637667883543217140

 

 دریافت فایل مقاله

دریافت فایل صوتی

مشاهده فیلم در آپارات (دانلود)

 

لزوم بازخوانی مقوله قیاس اقترانی شرطی در قرن اخیر

دکتر لطف‌الله نبوی - چهارمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره بوعلی‌سینا

چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۲/۶

 

چهارمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره بوعلی‌سینا با همکاری مرکز فرهنگی شهر کتاب و بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی‌سینا در روز چهارشنبه ۶ اسفند برگزار شد. این نشست به سخنرانی دکتر لطف‌الله نبوی با موضوع «ابن‌سینا و ابداعات تاسیسی ـ استنتاجی» اختصاص داشت. این درس‌گفتار به صورت مجازی از اینستاگرام شهر کتاب پخش شد.

 

منطق، علم استدلال و استنتاج است و بنابراین در شناسایی و تمایز «مکاتب منطقی» به ویژه در تاریخ منطق همواره باید به این نکته مهم توجه داشت.

 

می‌دانیم ارسطو با شناسایی قیاس حملی پایه‌گذار منطق ارسطویی یا منطق محصولات قدیم و خروسپس با شناسایی قیاس شرطی پایه‌گذار منطق رواقی ـ مگاری یا منطق گزاره‌های قدیم هستند.

 

از طرف دیگر با نظری عمیق و دقیق به سیر تحولات منطقی و میراث منطقی جهان اسلام درمی‌یابیم که شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا دو نظریه‌ی استنتاجی جدید در تاریخ منطق شناسایی نموده که هیچ سابقه‌ای در سنت یونانی ارسطو و رواقیان نداشته و از ابداعات تاسیسی ـ استنتاجی ابن‌سینا محسوب می‌شود. ابن‌سینا خود بر این ابداع و تاسیس تاکید و تصریح بلیغی دارد. این دو نظریه عبارت‌اند از: نظریه‌ی قیاس اقترانی شرطی و نظریه‌ی موجهات زمانی. اهمیت صوری این دو نظریه و بسط و گسترشی که به‌ویژه پس از ابن‌سینا یافته‌اند تا آنجاست که این دوره از پژوهش‌های منطقی را می‌توان به دوره‌ی منطق سینوی نام‌گذاری کرد و اهمیت آن ‌را در تاریخ منطق در کنار دیگر مکاتب منطقی مثل منطق ارسطویی و منطق رواقی ـ مگاری مورد تاکید و تصریح قرار دارد.

 

آنچه در پی می‌آید سخنان دکتر لطف‌الله نبوی در این نشست است.

 

چه رابطه‌ای بین میراث منطقی جهان اسلام که بسیار وسیع و گسترده‌ است با میراث منطقی یونان وجود دارد؟ آیا این میراث منجر به تاسیس یک مکتب منطقی جدید شده است یا خیر؟ شکی نیست که میراث گسترده‌ای در جهان اسلام در حوزه منطق وجود داشته است. آیا می‌توان گفت مکتبی جدید در حوزه منطق و در تاریخ منطق طراحی شده است؟ می‌دانیم در یونان دو مکتب منطقی وجود داشته منطق ارسطویی و منطق رواقی ـ ‌مگاری آیا مکتب سومی هم در تاریخ منطق در جهان اسلام ظهور پیدا کرده است؟

 

تاریخ علم بدون فلسفه علم نابینا است

موضوع علم منطقی بحثی است در حوزه فلسفه منطق. منطق، علم استدلال و استنتاج است و در شناسایی و تمایز مکاتب منطقی به ویژه در تاریخ منطق همواره باید به این نکته مهم توجه داشت. ایمره لاکاتوش روش‌شناس و فیلسوف بزرگ قرن بیستم می‌گوید: فلسفه علم بدون تاریخ علم بی‌محتوا و تهی است. در فلسفه علم همواره باید به تاریخ علم توجه کرد. تاریخ علم بدون فلسفه علم نابینا است. این بحث لاکاتوش درباره‌ی تمام رشته‌های علمی و از جمله منطق صادق است. اگر می‌خواهیم تاریخ منطق را گزارش کنیم و بگوییم در جهان اسلام مکتب جدیدی طرح و ابداع شده است باید توجه کنیم که موضوع علم منطق چیست و به موارد حاشیه‌ای نپردازم. شکی نیست که موضوع علم منطق استنتاج و استدلال است. در مقوله استنتاج و استدلال آیا میراث منطقی گسترده و وسیعی که در جهان اسلام به وجود آمده منجر به ایجاد یک مکتب جدیدی در مقوله استنتاج و استدلال در منطق شده است. موضوع اصلی منطق استنتاج و استدلال است و به تعبیر قدما حجت است. آیا در مقوله حجت و استنتاج مکتب سومی در جهان اسلام ظهور پیدا کرده است؟

 

اگر بخواهیم میراث منطقی جهان اسلام را با منطق ارسطویی و رواقی ـ ‌مگاری مقایسه کنیم باید بدانیم که منطق ارسطویی در مقوله استنتاج پایه‌گذار منطق حملی است و منطق رواقی ـ ‌مگاری در مقوله استنتاج پایه‌گذار منطق شرطی است. همه قیاسات استثنایی به رواقیون برمی‌گردد و همه صور ضروب حملی و قیاسات حملی به ارسطو برمی‌گردد. اگر در مقوله استنتاج میراث منطقی جهان اسلام در مقام ترجمه و نشر منطق یونان علاوه بر ترجمه و نشر، تقریر و تحریر، تنظیم و تنقیح، تشریح و تبیین، تفریع و تفصیلی نسبت به میراث یونان یا فراتر از آن صورت گرفته باشد آیا می‌توانیم بگوییم مکتب منطقی جدیدی فراتر از مکاتب یونانی ظهور و بروز پیدا کرده است؟ اگر استدلال ارسطویی به استدلال رواقی ـ مگاری تقریر و تحریر یا تنظیم و تنقیح یا تشریح و تبیین یا تفریع و تفصیل شده باشد آیا می‌توان گفت مکتب منطقی جدیدی فراتر از مکاتب یونانی ظهور و بروز پیدا کرده است؟ قطعا نه. اگر شما به عبارتی تکلمه و تبصره‌ای بر کارهای پیشینیان اضافه کردید این به معنای ایجاد مکتب جدید نیست.

 

خروسیپوس، بزرگ رواقیون پایه‌گذار منطق رواقی ـ ‌مگاری

اگر ما تکمیل و توسیعی در میراث گسترده و وسیع جهان اسلام نسبت به میراث یونانی ببینیم، یعنی ابداعات توسیعی و ابداعات تکمیلی وجود داشته باشد آیا می‌توان گفت مکتب منطقی جدیدی ظهور پیدا کرده است؟ البته چنین ابداعات توسیعی در جهان اسلام وجود داشته است و لیستی از ابداعات توسیعی، استنتاجی در جهان اسلام نسبت به میراث یونان هست که همه توسیع و تکمیلی بر میراث ارسطو و رواقیون است. خروسیپوس، بزرگ رواقیون با شناسایی منطق ارسطویی و قیاس شرطی پایه‌گذار منطق رواقی ـ مگاری یا منطق گزاره‌های قدیم است. سیاهه بالا بلندی از این توسیع را در مقوله استنتاج در جهان اسلام می‌بینیم. به عنوان نمونه: تنظیم جدید قالب قیاس، تقدم صغری بر کبری، استخراج شرایط انتاج شکل چهارم قیاس حملی، تکمیل تقریر اثباتی قیاسات حملی، تحلیل قضایای حملیه و نقش آن در استنتاج، نسب اربعه و نقش استنتاجی آن در منطق حملی، بسط روابط استنتاجی شرطیات اتصالی و انفصالی، تاملات بیشتر در رابطه بین استقراء و تجربه ابداعات توسیعی و بسیار ارزشمند هستند.

 

پرسش این است که این توسیع و تکمیلی بر چیست؟ بر ارسطو، خروسیپوس و رواقیون؟ آیا چنین توسیع و تکمیلی مجوز کافی و وافی به ما می‌دهد که بگوییم مکتب جدیدی خلق شده است؟ به نظر بنده خیر. هر چند که این ابداعات توسیعی بسیار مهم و ارزشمند است. دلیل آن ساده است برای این‌که این تکمیل و توسیع روی درختی انجام شده که توسط ارسطو و رواقیون نشانده و کاشته شده است گرچه شاخه و برگ و میوه جدیدی به آن اضافه کردید اما روی همان درخت پیشینیان انجام شده؛ همان درخت ارسطو و رواقی ـ مگاری و حق نداریم و همچنین مجوز نداریم که بگوییم مکتب منطقی جدیدی ظهور پیدا کرده است. آن هنگام می‌توانیم بگوییم مکتب منطقی جدیدی ظهور کرده که علاوه بر این موارد تاسیس و تاصیل نظام منطقی جدید و اساس و اصول جدیدی داشته‌ایم. به عبارتی دیگر یک درخت جدیدی داشته باشیم با ریشه‌ها و شاخه‌ها و میوه‌های خاص خودش. آیا چنین تاسیس و تاصیلی اصل‌گذاری در جهان اسلام و در مقوله استنتاج صورت گرفته است؟ جواب من مثبت است. بسیاری از افراد صحبت از مکتب جدیدی در جهان اسلام می‌کنند و عمدتا به مسایل فرعی توجه می‌کنند و به مساله اصلی که استنتاج و به ویژه ابداعات تاسیسی و تاصیلی کمتر توجه می‌شود.

 

ابداعات تاسیسی‌ ـ استنتاجی ابن‌سینا با ریشه‌های جدید

ما باید به موضوع اصلی منطق توجه کنیم و در شناسایی مکاتب تاریخی به آن مقوله عنایت داشته باشیم. در بین نظریاتی که از جانب ابن‌سینا در میراث ابن‌سینا می‌بینیم دو نظریه مهم استنتاجی است که این ابداعات و نظریات کاملا تاسیسی است. ابداعات تاسیسی ـ استنتاجی در منطق که موضوع اصلی است و ابداعات توسیعی ـ تکمیلی بسیار مهم است ولی تکمله‌ای بر درخت پیشینیان است. ابن‌سینا درخت جدیدی کاشت با ریشه‌، تنه و شاخه‌های جدید و میوه‌های جدید.

 

نظریه قیاس اقترانی شرطی و نظریه موجهات زمانی دو نظریه مهم در میراث ابن‌سینا است که ابداعات تاسیسی ـ استنتاجی هستند: نظریه قیاس اقترانی شرطی و نظریه موجهات زمانی. ابن‌سینا خود بر این ابداع خود در حوزه نظریه قیاس اقترانی شرطی تاکید بلیغی دارد و دایما و کرارا در کتاب‌های خود تاکید می‌کند که این ابداع تاسیس و تاصیل من است و من پایه‌گذار آن بوده‌ام. وی در کتاب دانشنامه علایی به زبان فارسی دری می‌نویسد: «یکی قیاسی است از جمله قیاس‌های اقترانی غریب که من بیرون آوردم.» در جای دیگر در اشارات و تنبیهات عبارتی به زبان عربی دارد و می‌گوید: «عموم منطق‌دانان تنها به ذکر قیاس حملی پرداختند (منظور منطق‌دانان ارسطویی است) و قیاس شرطی را نیز در قیاسات استثنایی منحصر دیدند (قیاسات استثنایی میراث رواقیون است) در صورتی که قیاس اقترانی گاهی تنها از قضایای حملی و گاهی تنها از قضایای شرطی و گاهی از هر دو تشکیل می‌شود.»

 

می‌تواند قضایای اقترانی ناظر بر شرطی باشد، شرطی هم می‌تواند متصله یا منفصله باشد، اقترانی می‌تواند از یک شرطی و یک حملی تشکیل شده باشد. این همان قیاس اقترانی غریب است که بعدها نامش قیاس اقترانی شرطی می‌شود. ابن‌سینا بر ابداع تاسیسی ـ استنتاجی خود در مقوله قیاس اقترانی شرطی تاکید بلیغ و تصریح بسیار بارزی دارد. باید توجه داشت که در مرحله اول، ابن‌سینا با تامل در مقوله قیاس خلف ارسطویی موفق به طراحی قیاس اقترانی شرطی شده است یعنی خاستگاه اولیه‌اش بستر اولیه ایجادی نظریه تحلیل برهان خلف است.

 

بعدها این نظریه از خاستگاه ایجادی خود مستقل می‌شود و بالغ و رشید می‌شود و به نظریه کاملی تبدیل می‌شود. خاستگاه اولیه و بستر اولیه ایجادی قیاس اقترانی شرطی برهان خلف است. ابن‌سینا در دانش‌نامه علایی می‌گوید: «قیاس خلف مرکب است از دو قیاس، یکی قیاسی است از جمله قیاس‌های اقترانی غریب که من بیرون آورده‌ام و یکی قیاس استثنایی... و ارسطاطالیس اشارت بدین کرده است که من خواهم گفتن ولیکن این مقدار گفتست که خلف از شرطی است پس پدید کردن آن‌که خلف از شرطی است این است که من خواهم گفتن.» او بر نقش ابداعی خودش در مقوله قیاس اقترانی شرطی تاکید می‌‌کند. خاستگاه اولیه قیاس اقترانی ابن‌سینا تحلیل منطقی برهان خلف است هر چند بعدها این نظریه بالغ و کامل می‌شود و از بستر ایجادی فاصله می‌گیرد.

 

ابن‌سینا تاکید می‌کند که قیاس اقترانی شرطی کار من است و ارسطوییان و رواقیون به این بحث نپرداخته‌اند. ساختاری از قیاس اقترانی شرطی که در برهان خلف است به این شکل است که اگر هر الف ب است هر ج د است می‌دانیم هر د ز است بنابراین اگر هر الف ب است بنابراین هر ج ز است. فعلا سورهای کلی و جزئی هم وجود ندارد. یعنی در مقوله برهان خلف نیاز به سور نداریم. آیا این استنتاج یک قیاس حملی است و یکی از ضروب اشکال چهارگانه ارسطو است؟

 

می‌دانیم اشکال چهارگانه ارسطو در باب حملیات است. آیا از قیاسات استثنایی است که رواقیون مطرح کردند؟ قیاسات استثنایی یا وضع مقدم است یا رفع تالی یا قیاس انفصالی است و این هیچ کدام نیست. این ساختار یک ساختار جدید استنتاجی است که نامش قیاس اقترانی شرطی است که از دل تحلیل برهان خلف به دست می‌آید. آرام آرام نظریه قیاس اقترانی شرطی بالغ و رشید می‌شود و در دوران رشد و بلوغش دیگر نیازمند خاستگاه اولیه که برهان خلف است، نیست و به عنوان یک نظریه تاسیسی استنتاجی جدید به آن نظر می‌شود و دیگر وابسته به آن بستر ایجادی خود نیست. این ساختار استنتاجی نه در ارسطو است و نه در خروسیپوس نه در ارسطوییان و نه رواقیون نه حملی و نه استثنایی است. کاملا جدید است و آرام آرام بالغ می‌شود و هویت جدیدی می‌یابد. یک گستره وسیعی می‌یابد. سور می‌یابد. در تحلیل برهان خلف سور نیاز ندارد اما وقتی مستقل و بالغ می‌شود ابن‌سینا سورهایی به آن اضافه می‌کند و شکل‌های مختلف می‌یابد به جای این‌که متصله باشد می‌تواند منفصله شود و یا به شکل‌های دیگری باشد. به این شکل این نظریه بلوغ می‌یابد و رشد پیدا می‌کند. حال رشد آن به چه شکل است؟ می‌تواند متصله ـ متصله یا منفصله ـ منفصله یا متصله ـ منفصله یا متصله ـ حملیه و منفصله ـ حملیه باشد. این‌ها پنج نوع قیاس اقترانی شرطی را تشکیل می‌دهند که همگی جدید‌ند و ابداع تاسیسی‌ ـ استنتاجی است. حالا هر کدام از این پنج نوع می‌توانند اقسامی بیابند. قیاس اقترانی شرطی پنج نوع دارد و یازده قسم می‌یابد و هر کدام از این اقسام به صوری و هر کدام از این صور به اشکالی و هر کدام از این اشکال به اصنافی و هر کدام از این اصناف به ضروبی تقسیم می‌شوند. خواجه نصیر طوسی در کتاب اساس الاقتباس که به زبان فارسی است ۳۰ صفحه از کتاب را به بسط این نظریه اختصاص می‌دهد. و این اصطلاحات در این کتاب آمده است: نوع، قسم، صورت، شکل، صنف و ضرب. با یک محاسبه دم دستی بر اساس کتاب اساس الاقتباس متصله ـ متصله ۱۲۲۸۸، منفصله ـ منفصله ۷۶۷، متصله ـ منفصله ۳۰۷۲، متصله ـ حملیه ۴۶۰۸ و منفصله ـ حملیه ۳۶۴۸ ضرب می‌یابد یعنی این نظریه ۲۴۳۸۴ ضرب دارد. یک نظریه ابداعی ـ استنتاجی ـ تاسیسی که هیچ سابقه‌ای در بین رواقیون ندارد.

 

ما در قرن ۲۱ هستیم و این میراثی است که از قرن چهارم به بعد تولید شده و تا قرن ششم کمال پیدا کرده است و یک مکتب و نظریه استنتاجی جدید به وجود آورده است. ما باید بتوانیم مقوله قیاس اقترانی شرطی را پس از بازخوانی، بازیابی، نهایتا ارزیابی کنیم و این همه را باید در پرتو منطق جدید انجام بدهیم. با همان ابزار کلاسیک نمی‌توان به سراغ این نظریه رفت. فرگه در مقدمه کتاب مفهوم‌نگاری، منطق جدید را به میکروسکوپ تشبیه کرده است که از ورای آن می‌توان بسیاری از ظرایف و دقایق را دید که با چشم غیرمسلح قابل رویت نیست.

 

نیکولاس رشر برای اولین بار تلاش کرد که مقوله قیاس اقترانی شرطی را در چارچوب منطق جدید بازخوانی کند. او در مقاله مشهور خود با نام ابن‌سینا و منطق قضایای شرطی می‌نویسد: بنابراین ما درمی‌یابیم که ابن‌سینا سبک سورپردازی دئودورس کرونوس را که برای قضایای شرطی ارائه شده بود به قضایای انفصالی نیز سرایت داده است. لکن تا آنجا که من پی جویی کرده‌ام ابن‌سینا اولین نویسنده‌ای در تاریخ منطق است که تحلیل کاملی از قضایای شرطی و انفصالی ارائه کرده است که کمیت و کیفیت را از هم متمایز کرده است. برای اولین بار نظریه کاملا منضبطی از منطق قضایای فصلی و شرطی به وضوح در رسائل منطقی ابن‌سینا طراحی شده است.

 

 

 

 

http://www.buali.ir/buali_content/media/image/2021/09/2786_orig.jpg?t=637667832844593734

روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد بوعلی‌سینا

 

 

 

http://www.buali.ir/buali_content/media/image/2021/09/2790_orig.jpg?t=637667874913572901

 

 دریافت فایل مقاله

دریافت فایل صوتی

 

مکتب سینوی: در جریان دامنه‌‌های پیشین و پسین

دکتر لطف‌الله نبوی - پنجمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره بوعلی‌سینا

چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۲/۱۳

 

پنجمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره بوعلی‌سینا با همکاری مرکز فرهنگی شهر کتاب و بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی‌سینا در روز چهارشنبه ۱۳ اسفند برگزار شد. این نشست به سخنرانی دکتر لطف‌الله نبوی با موضوع «ابن‌سینا و ابداعات تاسیسی ـ استنتاجی» اختصاص داشت. این درس‌گفتار به صورت مجازی از اینستاگرام شهر کتاب پخش شد.

 

منطق، علم استدلال و استنتاج است و بنابراین در شناسایی و تمایز «مکاتب منطقی» به ویژه در تاریخ منطق همواره باید به این نکته مهم توجه داشت.

 

می‌دانیم ارسطو با شناسایی قیاس حملی پایه‌گذار منطق ارسطویی یا منطق محصولات قدیم و خروسپس با شناسایی قیاس شرطی پایه‌گذار منطق رواقی ـ مگاری یا منطق گزاره‌های قدیم هستند.

 

از طرف دیگر با نظری عمیق و دقیق به سیر تحولات منطقی و میراث منطقی جهان اسلام درمی‌یابیم که شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا دو نظریه استنتاجی جدید در تاریخ منطق شناسایی نموده که هیچ سابقه‌ای در سنت یونانی ارسطو و رواقیان نداشته و از ابداعات تاسیسی ـ استنتاجی ابن‌سینا محسوب می‌شود. ابن‌سینا خود بر این ابداع و تاسیس تاکید و تصریح بلیغی دارد. این دو نظریه عبارت‌اند از: نظریه قیاس اقترانی شرطی و نظریه موجهات زمانی. اهمیت صوری این دو نظریه و بسط و گسترشی که به‌ویژه پس از ابن‌سینا یافته‌اند تا آنجاست که این دوره از پژوهش‌های منطقی را می‌توان به دوره منطق سینوی نام‌گذاری کرد و اهمیت آن ‌را در تاریخ منطق در کنار دیگر مکاتب منطقی مثل منطق ارسطویی و منطق رواقی ـ مگاری مورد تاکید و تصریح قرار دارد.

 

آنچه در پی می‌آید سخنان دکتر لطف‌الله نبوی در این نشست است که توسط غزاله صدر منوچهری تنظیم شده است.

 

چه رابطه‌ای بین میراث منطقی جهان اسلام که بسیار وسیع و گسترده‌ است با میراث منطقی یونان وجود دارد؟ آیا این میراث منجر به تاسیس یک مکتب منطقی جدید شده است یا خیر؟ شکی نیست که میراث گسترده‌ای در جهان اسلام در حوزه منطق وجود داشته است. آیا می‌توان گفت مکتبی جدید در حوزه منطق و در تاریخ منطق طراحی شده است؟ می‌دانیم در یونان دو مکتب منطقی وجود داشته منطق ارسطویی و منطق رواقی ـ ‌مگاری آیا مکتب سومی هم در تاریخ منطق در جهان اسلام ظهور پیدا کرده است؟

 

هنگامی می‌توان ادعا کرد که مکتب منطقی جدیدی فراتر از منطق ارسطویی و منطق رواقی ـ مگاری در جهان اسلام ظهور و بروز کرده است که در آن ابداعاتی تأسیسی استنتاجی مشاهده کنیم. در جهان اسلام چنین ابداعاتی دیده شده است که در اصل و اساس به ابن‌سینا برمی‌گردد که در منطق دو نظریه استنتاجی مهم دارد: یکی نظریه «قیاس اقترانی شرطی» و دیگری نظریه «موجهات زمانی». ابن‌سینا از پاره‌ای از مفاهیم ارسطویی و رواقی ـ مگاری نظریه «قیاس اقترانی شرطی» بهره می‌گیرد و انگبین جدیدی می‌آفریند. اما باید توجه داشت که برگرفتن شهد گل‌های یونانی یا اخذ پاره‌ای مفاهیم بنیادی از یونان؛ دقیق‌تر برگرفتن مفهوم اقتران از ارسطو و مفهوم شرط از منطق رواقی، بدین معنا نیست که کار ابن‌سینا ابداع نیست. ابن‌سینا با ترکیب و تنظیم و تنقیح و آمیختن استادانه اینها نظریه «قیاس اقترانی شرطی» را طراحی کرد که در سنت یونانی وجود نداشته است.

 

نظریه ابداعی تأسیسی دیگر او، نظریه «موجهات زمانی»، نیز باز با بهره‌گیری از پاره‌ای از مفاهیم ارسطویی و پاره‌ای از مفاهیم رواقی ـ مگاری است. بحث موجهات و جهت منطقی در اصل و اساس به ارسطو برمی‌گردد، ولی اینجا با عناصر زمانی تلفیق می‌شود که به نحو اخص در سنت رواقی ـ مگاری وجود داشته است. ولی باز هم ابن‌سینا ترکیب جدیدی می‌آفریند که به هیچ وجه در سنت یونانی وجود نداشته است.

 

مفاهیم «ممکن»، «ناممکن»، «ضرورت» همان مواد ثلاث مشهور در منطق و فلسفه‌اند که ابن‌سینا به خوبی از ارسطو وام‌ می‌گیرد. اما در بین این مفاهیم، مفهوم دیگری شکل می‌گیرد که در تأسیس نظریه «موجهات زمانی» نقش محوری‌تری داشته و آن مفهومی است که در ترجمه‌های اولیه به «محتمل» و در ترجمه‌های بعدی به «ممکن خاص» برگردانده شده است. مفهوم دیگری که ابن‌سینا از «اُرگانون» ارسطو گرفته است، «اُپارخن» است که در ترجمه‌های اولیه عربی «مطلقه» و در ترجمه‌های انگلیسی امروزی به «applies» و «belongs» برگردانده شده است. باید توجه داشت که خود «مطلقه» چنان‌که در ا«ُرگانون» هست بنیان نظریه «موجهات زمانی» ابن‌سینا نشده، بلکه یکی از تفسیرهای شارحان ارسطو مبنای آن قرار گرفته است. چنان‌که خواجه‌نصیرالدین طوسی در کتاب «اساس الاقتباس» می‌نویسد، میان شارحان ارسطو در این مفهوم اختلاف وجود داشته است. از یک سو ثامسطیوس و ثافر سطس نظری داشتند و از سوی دیگر قومی از حکمای بعد از آنها همچون اسکندر. نگاه ثامسطیوس و ثافر سطس بر این است که قضایا به دو گروه موجهه و غیرموجهه تقسیم می‌شوند و مطلقه همان غیرموجهه است. به بیان دیگر، مطلقه در عرض یا قسیم موجهه است و خود موجهه هم به ضروریه و ممکنه تقسیم می‌شود. اما در تفسیر اسکندر افرودیسی قضایا به موجهه و غیرموجهه تقسیم می‌شود. خود موجهه به فعلیه و ممکنه تقسیم می‌شود. فعلیه به مطلقه و ضروریه تقسیم می‌شود. در این تقسیم‌بندی مطلقه از اقسام موجهه است، نه قسیم آن. به عبارت دیگر، قضایا نزد اسکندر موجهه، ممکنه، ضروریه، مطلقه است و نقیض مطلقه؛ یعنی دوام یا دائمه، هم وارد جهات می‌شود. دوام و مطلقه عملاً مفاهیمی زمانی‌اند. مطلقه یعنی در زمانی در گذشته، حال و آینده برقرار بودن و دوام یعنی اعم از گذشته و حال و آینده برقرار بودن. به عبارت دیگر موجهات نزد ابن‌سینا به چهار دسته تقسیم می‌شوند: ممکنه، ضروریه، مطلقه، دائمه. از آنجا که مطلقه و دائمه زمانی‌اند در اینجا نوعی تلفیق بین جهت و زمان انجام شده است.

 

نیکلاس رشر، دانشمند بزرگ آلمانی، به تفصیل در کتاب «منطق رواقی ـ مگاری» به آن مفاهیم بنیادی پرداخته است که ابن‌سینا از رواقیون و خروسیپوس اخذ کرده است. رواقیون به سه ویژگی دائمی، پایدار، گذرا قائل بودند و این عناصر به وضوح زمانی را در گزاره‌ها به‌کار می‌بردند. رشر با استدلال بیان می‌کند، در میان مفاهیمی که در نظریه «موجهات زمانی» ابن‌سینا در جهان اسلام به‌وجود آمده‌اند، قیدهایی مثل مادام‌ا‌لذات، مادام‌الوصف، به ترتیب در واقع همان ویژگی دائمی، ویژگی پایدار هستند و مادام‌الوقت معین و مادام‌الوقت نامعین به ویژگی گذرا برمی‌گردند و به رواقیون برمی‌گردند.

 

گزاره دارای ویژگی مادام‌الذات اصطلاحاً ذاتیه، وصفیه، وقتیه، منتشره خوانده می‌شود. پس، عناصر نظریه «موجهات زمانی» ابن‌سینا افزون بر مطلقه و دائمه‌ در اینجا هم به اعتبار قیودات زمانی زمانی می‌شود و در مجموع در دو وجه زمانی است. حال اینها در ذهن و ضمیر ابن‌سینا با هم ترکیب می‌شود و عسلی تازه می‌آفریند. چهار جهت و دو عنصر زمانی را در یک طرف دیدیم و از طرف دیگر، به اعتبار قیودات زمانی ذاتیه، وصفیه، وقتیه، منتشره است. ترکیب این دو شانزده حالت را رقم می‌زند که هر یک از آنها جهت زمانی دارند: قیدی زمانی در کنار یک وجه. دو وجه ضرورت و امکان، دو وجه دوام و اطلاق که زمانی‌اند. پس، هر کدام از اینها می‌تواند وجه یک گزاره باشد. موجهات بسیط به این صورت شکل می‌گیرد و موجهه بسیط این گونه تعریف می‌شود: گزاره‌ای از محصورات اربعه که یکی از این وجوه زمانی را داشته باشد. که دو مورد از اینها حذف‌شدنی است. چراکه اگر در جهت یا وجه سور دوام باشد، با قید مادام‌الوقت معین و مادام‌الوقت غیرمعین معنا و مفهوم محصلی ندارد. بنابراین، چهارده گزاره بسیط خواهیم داشت.

 

هر یک از این چهارده گزاره بسیط هرگاه با قیدی لاضرورت ذاتی همراه شود، ۲۸ حالت ایجاد می‌شود و با احتساب آن چهارده گزاره بسیط تعداد قابل‌توجهی (۴۲) گزاره مرکب ساخته می‌شود. در ارسطو فقط یک گزاره مرکب شناسایی شده بود؛ آن‌هم بدون قیودات زمانی رواقی. در ابن‌سینا، چهارده گزاره بسیط شناسایی شده که هرکدام می‌تواند با قید لاضرورت و لادوام همراه شود و شمار گزاره‌های بسیط و مرکب را به ۴۲ گزاره ارتقا دهد. ولی منطق‌دانان از جمله خود ابن‌سینا و پیروان او عمدتاً به‌جای ۴۲ صورت زمانی یا موجهه زمانی فقط از سیزده مورد استفاده کرده‌اند. پاره‌ای از منطق‌دانان در سده‌های بعدی سعی کردند این نظریه را تکمیل کنند و گزاره‌ها را تا مرز ۲۲ و بیش از آن برسانند. این کار محاسبات پیچیده‌ای دارد. اما اصل و اساس نحوه فهم و بسط این نظریه است که شامل ۱۴ گزاره بسیط است که هرکدام با دو قید لاضرورت و لادوام ذاتی می‌شود ۴۲ وجه زمانی که ۱۴ تای آن بسیط و ۲۸ تای آن مرکب است. گفتنی است، آنچه در پاره‌ای از محافل علمی تدریس می‌شود، ۱۳ گزاره است.

 

اولین بار بعد از ابن‌سینا فخر رازی و عمدتاً خونجی اینها را دنبال و نامگذاری کردند که عبارت‌اند از: ضروریه مطلقه، مشروطه عامه، دائمه مطلقه، عرفیه عامه، مطلقه عامه، ممکنه عامه، مشروطه خاصه، وقتیه، منتشره، عرفیه خاصه، وجودیه لادائمه، وجودیه لاضروریه، ممکنه خاص. اینها محاسبات پیچیده‌ای دارد که محدود به پیدا کردن گزاره‌ها نیست، بلکه باید آنها را در استدلال و قیاس هم به کار گرفت. در دوره‌ای بعد از ابن‌سینا تا قاجاریه طی دویست سال، شغل شاغل منطق‌دانان محاسبه این جداول و بررسی اعتبار حاصل محاسبه در ضرب‌ها بوده است. با محاسبه‌ای سرانگشتی می‌توان تعداد ضروب را مشخص کرد که در اینجا نتیجه ۱۳ موجهه زمانی در ۱۴ محصوره اربعه، هر یک در صغری و کبری، هر یک در چهار شکل، ۱۰۸۱۶ مورد می‌شود.

 

نیکلاس رشر یکی از کسانی است که در این باب مطالعات بلیغی کرده است. رشر پانزده سال از عمر خود را صرف مطالعه، فهم، بازخوانی، بازیابی و فرمول‌بندی میراث منطقی جهان اسلام، به ویژه این نظریه پیچیده، کرد. به تعبیر رشر در کتاب خود که در مقام مطالعه کتاب «شمسیه» نجم‌الدین کاتبی همراه با شرح قطب‌الدین رازی است وعمدتاً ناظر به بحث موجهات زمانی است، در تاریخ منطق هیچ نظریه‌ای به این پیچیدگی وجود ندارد. این همان نظریه متعارف است که عادتا جاری است و امروز از کتاب‌های متأخر نظیر «منطق» علامه محمدرضا مظفر تدریس می‌شود.

 

در بسط خواجه نصیر در کتاب «اساس الاقتباس» در جدول به‌جای ۱۳ گزاره روی ۱۴ گزاره تکیه می‌شود. در نتیجه، محاسبه پیچیده‌تر و به ۳۰۹۷۶ ضرب منجر شد که باید اعتبارشان تعیین می‌شد. صدرالدین شروانی، دانشمند گمنام قرن یازدهم، در کتاب «شرح التکمیل لتهذیب المنطق» این بسط را از جهت دیگری انجام داده است. اینجا ۲۲ موجهه زمانی در صغریات و کبریات است و جداول پیچیده‌ای طراحی می‌شود که به بالغ بر ۳۰۹۷۶ ضرب منجر می‌شود. گفتنی است، برای اولین‌بار نیکلاس رشر در فرصتی مطالعاتی این کتاب را در کتابخانه لندن پیدا و بعد از یکی دو سال مطالعه معرفی کرد و کتاب و به ویژه مقاله بلندی در خصوص تفاوت بسط شروانی با بسط خواجه‌نصیر منتشر کرد که در فصل ششم از جلد نهم مجموعه آثار او آمده است. من ترجمه‌ای از این مقاله‌ را در کتاب «منطق سینوی به روایت نیکلاس رشر» آورده‌ و تحلیل کرده‌ام. از بسط‌های دیگر می‌توان به بسط افضل‌الدین الخونجی در کتاب «کشف الاسرار عن غوامض الافکار» اشاره کرد که کتابی فوق‌العاده ارزشمند است. اما تاکنون مطالعه کافی و وافی بر آن صورت نگرفته است. در نهایت، بسط فرصت شیرازی، دانشمند بزرگ، منجم، ریاضی‌‌دان و منطق‌دان در دوره قاجار، در کتاب «اشکال المیزان» علاوه بر لاداوم ذاتی و لاضرورت ذاتی دو مورد، لاضرورت وصفی و لادوام وصفی، را هم می‌افزاید و همه را در قالب شکل و جدول ارائه می‌کند که هنوز هیچ مطالعه دقیقی بر روی آن انجام نشده است.

 

نظریه «موجهات زمانی» ابن‌سینا تا دویست سال پس از او بسط یافت. اما امروز ما در قرن بیستم و بیست‌و‌یکم هستیم و باید اینها را بازخوانی و بازیابی و ارزیابی دوباره کنیم. و به نظر من این ممکن نیست، مگر در پرتو منطق جدید. به بیانی، باید از منطق جدید یا به تعبیر فرگه این میکروسکوپ استفاده کنیم تا بتوانیم از ورای آن بسیاری از دقایق و ظرایفی را ببینیم که با ذهن و چشم غیرمسلح نمی‌توان آنها را رؤیت کرد. در این زمینه نیز فضل تقدم با رشر است که در کتاب و مقاله بلند خود امکان بازخوانی و ارزیابی را فراهم می‌آورد.

 

پس، میراث منطقی جهان اسلام با میراث منطقی یونان نسبتی دارد و توانسته است منجر به تأسیس مکتبی فراتر از داشته‌های یونانیان شود. در کار ابن‌سینا افزون بر ابداعات توسیعی فراوان، ابداعات تأسیسی وجود داشته است. دقیق‌تر اینکه در جهان اسلام فرایندی در این زمینه وجود دارد که در قله آن ابن‌سینا است. اما این قله دامنه پیشین و پسینی دارد که بر افکار ابن‌سینا اثر گذاشتند، مثل فارابی و کار او را کامل کردند، مثل خونجی و قطب‌الدین رازی. به هر روی، هر کوه بلندی به نام قله‌اش شناخته می‌شود. ابن‌سینا جدا از همه ابداعات خود ابداعات تأسیسی استنتاجی هم دارد که در دو نظریه «قیاس اقترانی شرطی» و «موجهات زمانی» بررسی شد و نزد یونانیان بی‌سابقه بود. به‌ویژه بسط و تکمیلی که پس از او پیدا کرد تا درجه‌ای است که می‌توان این دوره از پژوهش‌های منطقی را به دوره منطق سینوی یا مکتب سینوی نام‌گذاری کرد و بر اهمیت آن در کنار منطق رواقی و منطق ارسطویی تأکید کرد .

 

 

 

 

http://www.buali.ir/buali_content/media/image/2021/09/2786_orig.jpg?t=637667832844593734

روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد بوعلی‌سینا

 

 


همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید