حساب از ریاضیات شفاء ابن‌سینا

 

معرفی کتاب

http://www.buali.ir/buali_content/media/image/2021/07/2678_orig.jpg?t=637612546393566605

  

بخشی از مقدمه کتاب

آنچه در صفحات بعد از نظر خوانندگان خواهد گذشت برگردان فارسی حساب    (= ارثماطیقی) شفای بوعلی‌سینا است. بر اثر تقسیمی که تواتر اخبار انتساب آن را به ارسطو فیلسوف نامدار یونان تأیید می‌کند و از دیرباز هم این تقسیم در فرهنگ اسلامی بهکار است حساب، هندسه، موسیقی و مجسطی به قول امروزی‌ها در این تقسیم ارسطویی زیر مجموعه فلسفه وسطی می‌باشند و طلاب از این فلسفه به نام علم تعلیمی یا ریاضی نیز نام می‌برند. فلسفه ریاضی و طبیعی و مابعدالطبیعی سه مبحث فلسفه نظری را در این تقسیم ارسطویی بهوجود می‌آورند و این فلسفه نظری با فلسفه عملی که آن نیز با "تهذیب نفس" و "تدبیر منزل" و "سیاست مدن" سه زیرمجموعه خود را فرا می‌گیرد، مجتمعاً مباحث این تقسیم یعنی فلسفه بهصورت مطلق را تشکیل می‌دهند.

امروز بر اثر پیشرفت علم که روش تحقیق خود را بیشتر بر تجربه متکی می‌دارد و از نتایج نسبی و روش آماری سود می‌جوید این اموری که سابق در قلمرو فلسفه بوده و بسیاری از مصادیق آن نمی‌توانست در این روزگار شرایط عقم قیاسات منطقی را تحمل کند و به ناچار مغفولعنه فلسفه می‌ماند، بهدایره علم قدم گذارده و با نتایج آماری خود مباحث علمی روز را تشکیل می‌دهند و دیگر آن تقسیم ارسطویی رافع نیاز کارهای علمی روز نیست و کاملاً گزینه‌های علم و فلسفه جدا از هم مشخص شده‌اند. و عجب در عجب است از اینکه شیخ‌الرئیس به آن روزگار حکومت فلسفه، به این تمایز آگاهی داشته است و به آن اشاراتی مستقیم و غیرمستقیم می‌نماید. او در صناعت مجسطی بالصراحه اعلام می‌دارد:

مجسطی‌ای که در این کتاب می‌آورم آن مجسطی‌ای است که فیلسوف را بهکار است نه یک هیوی را و در مطاوی کتاب ارثماطیقی به موردی می‌رسد که می‌گوید: نپندار آنچه را که به عدد ثابت کردم، یک مصداق جزئی ثابت کرده‌ام و امر قابل پذیرش کلی نیست و اینکه چون با عدد خاص ثابت شده پذیرای عقل نیست. به جای عدد حروف الفبا بگذار و از قید خصوصیت، مطلب را خارج کن تا مطلب کلی را با الفبای ثابت شده نیز دریابی.

این قول که به مضمون عرضه شد و در متن کتاب قول شیخ را به تفصیل درمی‌یابید، به دو نکته بسیار مهم اشارت دارد: یکی کاربرد حروف به جای عدد در روابط ریاضی که تا به حال می‌شنیدیم این کاربرد را نخستین بار دکارت فیلسوف و ریاضی‌دان فرانسوی به کار گرفته است؛ در حالی که کتاب ارثماطیقی، ما نحن فیه شاهد صادق است که به‌کاربرنده نخستین، حضرت شیخ بوده است. و نکته دیگر این خطاب شیخ به مخاطب می‌رساند، اثبات عددی که در محاسبات علمی اثبات مصداقی و جزئی است نیز مورد پذیرش او بوده و برای آنکه اهل قیاس و طالبانِ نتایج کلی که فیلسوفانند، بتوانند آن را پذیرا شوند کافی است در آنجا با اعداد، نه حروف غیر از حوزه فلسفه، حوزه دیگری نیز به وجود آید که در آن حوزه اثبات امر یعنی مورد قبول واقع شدن حمل محمول بر موضوع می‌تواند از طریق دیگر غیر از اشکال قیاسی تحقق یابد. یعنی اموری که امروز به نام علم در تداول عام در جریان است.

از اینها که بگذریم، در برابر آنها که شیخ را مشائی فرض می‌کنند و تابع ارسطو می‌دانند و کتاب شفا را شاهد مدعای خود می‌گیرند؛ باید در این ادعا و شاهدگیری بگوییم سخت در اشتباهند. چه، قول کسی را مورد نقد و بحث قرار دادن هیچگاه دال بر پذیرش آن از طریق باحث آن نیست، بهخصوص در مورد شیخ؛ زیرا طبق مدارکی که به دست است، شیخ بر آن بوده که طرح نو در فلسفه دراندازد که آن طرح بی‌شبهه ارسطویی نبوده و حتی برای این کار مقدم نیز شده است. قسمتی از منطق آن اکنون به دست است و مابقی آن معلوم نیست که آیا در زمان شیخ از قوه به فعل درآمده؛ و یا اینکه بالفعل درآمده ولی دست ویرانگر حوادث ایام آن را به دست فراموشی جاودانی سپرده است. مضافاً در مطاوی شفا، شیخ از کتابی به نام "لواحق" نام می‌برد که در آن، آنچه نظر قاطع او در هر مسئله که مورد نقد شفا می‌باشد، آمده است و شوربختانه این لواحق هم در دست شوم حوادث به خزانه فراموشی افتاده است. و عدمستان فراموشی هم در نهایتِ قدرت مراقب است که از آن عدمستان، چیزی به مشتاقان نرسد. گذشته از اینها در مطاوی شفا هم، شیخ با چشم مشائی به مطالب نمی‌نگرد. لطفاً؛ در این قول دقت بفرمایید تا ببینید شیخ چه نکته‌گیری‌های حیرت‌انگیز بر اقوال ارسطو و تابعان او دارد. او در باب قضایا می‌گوید:

در قضیه موجبه کلیه، اینکه می‌گویند بر اثر سور ایجابی کلی این قضیه موجبه کلیه شده است، اشتباه محض است بلکه بالعکس در این قضایا حمل محمول بر موضوع چون در واقع با حرف "علی" به زبان عرب یا "بر" به زبان فارسی تحقق می‌یابد؛ این چنین حملی استعداد آن می‌یابد که این سور ایجابی کلی را بپذیرد.

 

و در تتمیم این قول می‌فرماید:

اگر در ارتباط امری با امر دیگر از "علی" سود جستیم، این ارتباط حملی می‌گردد و قضیه حملیه به وجود می‌آید ولی اگر رابط "فی" شد، ربط دیگر "حملی" نیست بلکه ربط عروض عارض بر معروض است و مورد حاکی از تحقق عرض در معروض می‌باشد.

و ای کاش آنان که امروز از کتاب "تراکتاتوس ویتگنشتاین" بهره می‌گیرند و بر نقش تعابیر الفاظ در ایجاد فلسفه‌های گونه‌گون تکیه می‌زنند، به کتاب "مقولات شفا" سری می‌زدند تا مطلب را، که بسیار دقیق‌تر بیانشده به دست می‌آوردند. چه در آنجا شیخ علاوه بر قول ویتگنشتاین مثال‌هایی در تنقیح مطلب می‌آورد که در تراکتاتوس نیست.

بی‌شبهه اگر مکتب سینوی بوعلی در برابر تکفیرهای یک خودبرتربین قرار نگرفته بود که بی‌تابی نام، او را بر آن داشت تا در فرهنگ اسلامی بر عقل بتازد، بی‌شبهه مسئله نوزایی فرهنگ یعنی رنسانس حدود سیصد یا چهارصد سال زودتر از غرب در جهان اسلام رخ می‌داد. و آنچه امروز به نام عاملان رنسانس در مسیحیت رقم خورده به نام مسلمانان رقم می‌خورد و در فرهنگ متعالی اسلامی به جای ابوبکر بغدادیِ فرهنگ‎‌ستیز و بدنام‌کننده اسلام، به نام داعش؛ امروز بزرگانی داشتیم که ناز بر فلک و فخر بر ستاره می‌کردند. ولی افسوس، هنوز پنجاه سالی از مرگ بوعلی نگذشته بود که از خراسان فردی از حوزه نقل برخاست و با تکیه بر جهله و حکام فاسد بل افسد، بر عقل اسلامی تاخت و چون متکی بر قوم بی‌زوال جاهل بود این ضربه او دوام یافت و تا زمان هذا با این حامیان جهل، آنچه یک مخربی می‌تواند بکند، این مفسر نقل، مسلمانان را ناهنجار از سروری عقل در جهان آدمیت برکنار نشاند. چه خوب است که تفکرکنندگان مغرض و جهله‌برانگیزان فاسد ببینند، حمله فارغ از واقعیت‌های اسلامی و قرآنی و دور کردن مسلمان از حقایق عقلی و برانگیختن جاهل بر ضد عقل و عقل‌گرایی، چه ذلت‌هایی برای خود قوم جاهل در پیش دارد و داشته که هزار سال مبارزه علیه رخنه بر ضد عقل سرانگشتی نمی‌تواند این رخنه را برهم زند.

باری ببینیم این سوداگر فتنه کی بود و چه کرد. او حجت‌الاسلام امام محمد غزالی بود که در مدرسه‌های نظامیه بغداد و خراسان نشو و نما یافت. مدرسه‌هایی که از طریق نظام‎‌الملک، صدراعظم پر قدرت سلجوقی بنیان یافته بود تا انسان‌هایی پرورش دهد که بر ضد پاکانی که بر خلاف اهداف نابهنجار ترک سلجوقی و فتاوی ضدبشری خلیفه‌های بغدادی ایستاده بودند و به جان بر ضد این ناپاکان می‌زدند؛ بایستند و بغداد را در آسایش نگهدارند تا شب‌های زشت خلیفه‌ها به خوشی و کثیف‌ترین لذت به صبح رسد و ترک‌های قراقورمی سلجوقی به راحتی بتوانند سرزمین‌های لم‌یزرع خود را ترک کنند، و با غارت و تخریب اراضی این سوی سرزمین‌ها را فاسد نمایند و تا کنار مدیترانه پیش روند. مدرسه نظامیۀ نظام‌الملک سعی بر دوام حکومت غارتگر سنجر داشت و ناشر فتوا‌های خلیفه‌های ناموزون و عمله این ترکان ناپاک بود. لذا با شناسایی این مدارس ببینید مدرس آن مدارس چه کسی باید باشد و محصل و دانشجوی آن چه طلبه‌ای از طلاب خواهد بود. این کـَس حجت‎‌الاسلام غزالی است که از خِصّیصین دربار آن ترکان و آن خلیفه‌ها بود. او فخر می‌کرد که رازهای سنجر را به خلیفه می‌رساند و سپس پیام‌آور خلیفه برای دربار سنجر است. این نزدیکی به دربار و خلیفه آنچنان به قول صائب، بی‌تابی نام در غزالی ایجاد کرده بود که: "نگین را در فلاخن می‌نهد بی‌تابی نامم". او در هر حوزه که سر می‌کرد خود را سرور می‌دید جز در حوزه عقل که در آنجا هر چه می‌گشت نام فارابی و بوعلی‌سینا را می‌یافت. کتاب تهافتالفلاسفه او را برخوانید تا ببینید این گمنامی او در حوزه فلسفه چه اثرها بر او گذارده بود که جملات تهافتالفلاسفه او آثار عمیق این نامِ خود ندیدن را به خوبی می‌رساند. این روزها روانکاوان خیلی از این گونه دشواری‌ها را از روی اعمال این رنجوران به خوبی نشان می‌دهند و جلوه‌های مرض روحی به نام "Obsession" که به زبان فارسی "پندارِ ستمگر" تعبیر می‌شود و در کارهای روانکاوانه به خوبی مشخص نموده‌ و نشان شده‌اند که رنجور به هر داروئی رو می‌آورد تا از درد درونی برهد. چنانکه غزالی روی آورد و برای خشکانیدن ریشه فلسفه تصمیم گرفت و از بهترین وسیله اهل نقل که جهل است در این موارد استفادت کند و چون درگاه خلیفه و دربار سلجوقی را در قبضه خود دید، با بی‌رحمی، پیرو فلسفه را کافری اعلام کرد که مفسد فی‌الارض است. و در تبلیغ این فتوی، این حجت‌الاسلام و امام مسلمانان، کتاب "تهافتالفلاسفه" را پرداخت و برای آنکه خود را حکیمی نزد پا منبران خود ثابت کند و بگوید که فتوای او پشتوانة فلسفه دارد کتاب "مقاصد الفلاسفه" را تألیف نمود و خود را حکیمی معرفی کرد که از زیر و بم فلسفه اطلاع دارد و سند این ادعا هم همین "مقاصد الفلاسفه" شد.

از صاحبدلان آگاه به زبان عرب و دلسوختگان از فتوای مفسد فی‌الارضیِ فیلسوفان تمنا دارم، کتاب مقاصد الفلاسفه این فیلسوف تکفیرکننده را در دست بگیرند و کتاب دانشنامه علایی بوعلی‌سینا را در برابر بگذارند و ببینند آیا ترجمه لغت به لغت دانشنامه علایی به زبان عربی کتابی بهتر از مقاصد الفلاسفه غزالی پیدا می‌تواند کند. تازه آن هم فقط آن قسمت‌های سهل و زود دریاب دانشنامه علایی، که خودِ دانشنامه بنا بر قول نویسنده آن بوعلی، در مقدمه آن کتاب، مطالبِ پیش‌پا افتاده فلسفی است که حضرت شیخ به درخواست علاء‌الدوله برای درباریان عامی او پرداخته است. درباریانی که معلوم نیست که بر چه پایه‌ای از فلسفه بوده و با این مختصرنویسی شیخ توانسته باشند از فلسفه بویی استشمام کنند.

تأثر در این است، دینی که همیشه دستور می‌دهد به فکر در خلقت سماوات و ارض بپردازید و در مانیفست گران‌قیمت خود یعنی قرآن، جمله‌ای یا عبارتی ندارد که مسلمان را امر به تفکر و تعقل نکرده باشد و فرد برگزیده این دینِ جهل‌ستیز و عقل‌گرا، فردِ محبوبِ عقل است؛ این امام مسلمین و حجت‌الاسلام به این راحتی بر عقل می‌زند و در تهافتالفلاسفه خود ادعانامه‌ای که بر ضد عقل‌گرایان تنظیم می‌کند، در هفده مورد         این دادستانِ اهلِ نقل، گفتار اهل عقل را موجب تضلیل بندگان خدا معرفی می‌کند و در سه مورد حکم نهایی را صادر می‌نماید؛ یعنی تکفیر و به مثابه همه دادستان‌های مذهبی، پیش خود می‌انگارد که با تکفیر این راهیانِ عقلِ دینی که مشوق و دوستدار اولوالالباب‌اند، رسوای خلق کند و بر سر دار برد و این قول مولانا شاهدی خوب در تاریخ عقل است.

 چون قلم در دست غدار اوفتاد                     لاجرم منصور بر دار اوفتاد

 اسف در اسف است، دینی که بر پایه محبت و کرامت تکوین شده و ندای الهی آن اخوت و لطف است، در هر قرنی به دست دژخیمانی می‌افتد که با پندارهای ناقص خود تردامنانه فضاحت می‌کنند و به دامن فضاحت‌های خود عنوان دینداری می‌نهند و دین را از بالاترین موهبت الهی یعنی عقل برکنار می‌کنند و با رسوایی تمام اعلام می‌دارند که آنچه ما می‌گوئیم قول الهی است و بر عقل با لشکریان جهل می‌ستیزند و بی‌ترس این اهانت‌ها را امر دینی نام می‌نهند.

چون تهافتالفلاسفه بر موهومات جاهل‌پسند متکی بود از همان زمان‌های تدوینش مورد نقد قرار گرفت و با کتاب تهافتالتهافت ابن‌رشد اندلسی مقابل گردید. و انصاف را؛ ابن‌رشد یکایک جرائم این ادعانامه عوام برانگیز این دادستان را تحلیل کرد و نشان داد که فقر فلسفی غزالی موجب تنظیم این اتهامات بی‌سند شده است و اقوال فارابی و ابوعلی‌سینا بنا بر علم و اطلاع غزالی نه تنها موجب تضلیل نیست، بلکه بالعکس آنکه باید در دادگاه الهی مورد توبیخ قرار گیرد قول امام و حجت‌الاسلام‌های مثل او است که سفیهانه این گونه بر ضد عقلِ مورد احترامِ بالاترین کتاب دین یعنی قرآن برخاسته‌اند.

شوربختانه همواره کثرت جاهل بر قلت عاقل در ازمنه تاریخ غالب بوده است؛ حتی در زمانة نزدیک ما. لطفاً به مقدمه قسمت شرح منظومه سبزواری بنگرید و ببینید این اقوال غزالی‌ها و ابن‌تیمیه‌ها چه بر سر اهل حکمت آورده است و فخرالدین رازی‌ها و خواجه‌طوسی‌ها و صاحب‌عقل‌های دیگر هر چه کوشیده‌اند که در حوزه‌های دینی این بی‌حرمتی به صاحبان عقل را تقلیل دهند، نتوانستند و اهل نقل هم گرچه پاره‌ای واقف بوده‌اند که سخن غزالی‌ها از واقعیت برکنار است ولی چون پا منبرنشینان آنها  از جمله غزالی‌‌پسندها بوده و می‌باشند، پاسخی به لاطائلات ثلاث غزالی نداده‌اند.

برای آنکه ببینید غزالی مردم را به چه سو دعوت می‌کند، در ختم کلام توصیف غزالی از این حدیث نبوی عرضه می‌شود که تعمق در این توصیف به بهترین وجهی، ملاک استدلال را در تهافتالفلاسفه مشخص می‌کند و نوع تفکر این تکفیرکننده عقل و به صلیب کشنده فارابی و بوعلی‌سینا را می‌نمایاند که در چه پایه‌ای بوده است. اول به تفسیری که او از این حدیث کرده اشارت می‌شود و در آخر قول جلال الدین مولوی را در این حدیث نقل می‌کنیم تا ببینید چه فاصله‌ایست بین تفسیر اهل نقل و اهل شهود و عقل در احادیث دینی. باری، "حدیث نبوی که از آن سلطان بشر به دست است فرمود: «ان اهل الجنة البله»"؛ حدیثی که مراجع سنی و شیعی آن را تأیید می‌کنند و ببینید از طریق قلم غزالی، این تکفیرکننده بوعلی و فارابی در تهافتالفلاسفه، چگونه مراد آن سرورِ عالم، تفسیر شده است:

اگر خواستار بهشت هستید کاری به این سوداگری‌های عقل نداشته باشید و برکنار از کندوکاوهای ذهنی باشید و ذهن را در بی‌آلایشی از این مباحث نگهدارید و به تعبیری از مرحله عقل هیولایی خارج نشوید و در این بی‌خردی صبحی را به شام و شامی را به صبح برسانید.

لطفاً به تهافتالفلاسفه رجوع کنید و کلمات قصار این منجی بشریت را بیواسطه دریابید که بی‌مقداریِ ذهن او، چگونه یک حدیث پرمعنی را به این بلاهت‌ها می‌رساند. حال به تفسیر مولانا توجه کنید تا ببینید که در این حدیث چه حکمت‌ها نهفته است. قول مولانا:

اکثـــر اهل الجنــه البـله، ای پسر            بهــــر ایـن فرمـود سلـطان بشــــر

زیرکی چون کبر و باد انگیز توست              ابلـهی شــو تا بمانــد دل درســـت

ابلهی نه کو به مسخرگی دو توست          ابلــهی کو والـه و حیــران اوســـت

ابـــلهـانند آن زنان دســـت‌بـُــر                 از کـف ابــله، وز رخ یوسـف نظــر

عقل را قربان کن اندر عشق دوست            عقل‌ها باری از آن سوی است کوست

 

 باری، کتاب حساب شفا به توفیق الهی از زبان عربی به فارسی برگردانده شد و تا آنجا که نَفَس، قدرت و وسع‌ داشت سعی کرد که استفراغ وسع نماید و مطالب را مماس بر قول شیخ ترجمه کند ولی آنان که با کلمات شیخ محشورند خوب واقفند که موجزگویی شیخ همواره موجب حذف خیلی از مقدمات قیاسی خاصه از مقدمات قیاسات مرکب یا به عمد و قصد از ناحیه حضرت شیخ می‌شود تا خواننده خود نیز شرکت در استدلال کند و یا از جهت بی‌اهمیت بودن این مقدمات به نزد شیخ است که به نزد او آنها به صورت ساده و عادی چون مطالب روشن می‌باشند قابل ذکر نیستند. این حذف‌ها به قول جوزجانی شاگرد و مرید شیخ که در روزگار آخر حیات شیخ یار سفر و حضر او بوده، چنین نقل می‌شود:

چون سائلی مشکلی را به شیخ عرضه می‌کرد، شیخ جواب پرسش او را چون می‌نوشت، بدون قرائت مجدد نوشته خود، یعنی بدون آنکه یک بار این نوشته خود را مرور کند و اگر سهوی یا غفلتی در آن شده به رفع آن برآید آن جواب را به سائل میداد.

در این کتاب ارثماطیقی مطالب آن و نتایجی که شیخ گرفته چه به صورت کلامی و چه به صورت فرمولی و شکل ریاضی حتی محاسبات کوچک تا آنجا که متعلق به متن بوده در متن آمد و توضیحات و نوشتارهای اضافی در پانوشت نگاشته شد و اکثر توضیحات مهم متن در داخل کروشه بصورت فرمول ریاضی آمده یعنی با این علامت [...] و در مواضع چندی در این کتاب یک یا دو مطلب به صورت ابتر آمده و نتیجه‌ای از این دو مطلب گرفته شده و در حقیقت آن مطالب و آن نتیجه، طرح مستقل مسئله‌ای بوده است. صورت گفته متن در پانوشت آمد و مطالب با توضیحی لازم به نتیجه مربوط می‌شود و به قول اهل ریاضی صورت ریاضی‌گون مسئله عرضه می‌گردد.

فرمول‌ها علاوه بر طرح‌های اعدادی به صورت الفبایی نیز می‌آید و در الفبا به دو دلیل از الفبای فرنگی استفاده گردید. یکی به واسطه آنکه در الفبای فارسی- عربی، چون "الف" آن صورت عدد واحد دارد از جهت منع اشتباه حرف با عدد حروف فرنگی اخذ شد. مضافاً امروزه این الفبا در مباحث ریاضی عالمگیر شده و وطن در مصر و عراق و شام ندارد و نگارش با آنها فقط به جهت مؤانست آنها با اذهان ریاضی است و آنها چون اعداد از چپ ‌به راست نگاشته می‌شوند عکس نگارش خط فارسی و عربی. امید آنکه این دقت‌ها مورد توجه قرار گیرد که با ضعف و شکستگی و پیری؛ "کز هستی خود در گمانم"، بهخصوص درد رمد چشم که نعوذ بالله من الرمد؛ و اهل درد می‌دانند که چه دردی است؛ این ترجمه با بضاعت مزجات تقدیم گردید. امید آنکه در روز حساب پاسخگوی بی‌حسابی‌ها باشد.

 

http://www.buali.ir/buali_content/media/image/2021/07/2679_orig.jpg?t=637612550187633860

 

 

اخبار مرتبط:

رونمایی از ترجمه جوامع علم موسیقی بوعلی در نمایشگاه کتاب تهران

رونمایی از انتشارات بنیاد بوعلی‌سینا با حضور دستیار ویژه رئیس جمهور و معاون وزیر ارشاد در نمایشگاه کتاب (+ گزارش تصویری)

جوامع علم موسیقی؛ استاد سید عبدالله انوار منتشر شد

بررسی جوامع علم موسیقی شفا در خانه نقد کتاب تهران چهارشنبه 11 شهریورماه انجام می‌گیرد

ترجمه کتاب موسیقی شفا از اتفاقات مهم موسیقی معاصر ایران است

پیش‌گفتار کتاب جوامع علم موسیقی بوعلی/ استاد سید عبدالله انوار

برگزیدگان چهارمین دوسالانه کتاب برتر موسیقی مشخص شدند

 

 

 


همدان - بنای آرامگاه بوعلی‌سینا - ساختمان اداری بنیاد بوعلی‌سینا

 ۹۸۸۱۳۸۲۶۳۲۵۰+ -  ۹۸۸۱۳۸۲۷۵۰۶۲+

info@buali.ir

برای دریافت پیامک‌های بهداشتی در زمینه طب سینوی، کلمه طب را به شماره ۳۰۰۰۱۸۱۹ ارسال کنید