معرفی کتاب

بنیاد
علمی و فرهنگی بوعلیسینا؛ کار تصحیح انتقادی کتاب دوم قانون ابنسینا را
به استاد فاضل و دانشمند، جناب آقای دکتر نجفقلی حبیبی سپرد که حاصل کار طاقتفرسای ایشان،
در سال ۱۳۹۹خورشیدی به پایان رسید. این کتاب در بهار ۱۴۰۰ به زیور چاپ آراسته شده است و در نشست سالانه هیئت امنای بنیاد بوعلیسینا در تیرماه ۱۴۰۰ رونمایی شد.
آنچه
در پی میآید، از مقدمه مصحح به زبان فارسی است:
سپاس خدای متعال را که به عنایت و هدایت او توفیق حاصل شد و
متن تصحیح شده کتاب دوم القانوندرباره ادویه مفرد (داروهای بسیط) تقدیم اهل فضل
میگردد.
کتاب
دوم القانون در دو مقاله تنظیم شده است:
مقاله
اول، که برای بحث از ادویه مفرد حکم مقدمه را دارد، در شش فصل
آمده است. در این فصول ششگانه مباحث بسیار مهم و مفید در باب داروها به
صورت سازمانیافته مطرح شده است. ابنسینامطالب پراکنده در منابع قبل از خود را با یک نظم
علمی سامان داده و آموزش و استفاده از آنها را آسان کرده است. در هیچ یک از منابع
قبل از ابنسینااین نظم و دستهبندی مطالب دیده نمیشود.
مقاله
دوم، قسمت اصلی کتاب در باب یکیک ادویه مفرد است.
1ـ مقاله اول
در مقاله اول، مسئله مزاج و اقسام آن مورد بحث قرار گرفته است. باید
توجه داشت که بخشی از مباحث مربوط به مزاج در کتاب اول قانون(ص 43 - 66) توضیح داده شده است. از جمله مفهوم سردی و گرمی و تری و خشکی
و نیز این موضوع که گر چه مرکبات سه دستهاند: معدنی، گیاهی و حیوانی، امّا عناصر
اصلی آنها همان عناصر چهارگانه خاک و آب و هوا و آتش است.
مزاج
عبارت است از حالت حاصل از ترکیب این عناصر که منتهی میشود به اینکه شیء مرکب،
قُوی و کیفیاتی را بپذیرد. پس در طبیعت، اول عناصرند که بسیطاند و بعد، اشیاء
مرکب از آنها است. شیء مرکب دارای مزاج میشود و برای پذیرش قوی و کیفیات آماده
میگردد. اگر این عناصر خوب ترکیب شوند یعنی به صورت متعادل بر یکدیگر اثر بگذارند
مزاجِ حاصلْ «مزاج حقیقی» است. و سؤالاتی مطرح میشود از قبیل اینکه مزاج چند قسم
است؟ مقصود از مزاج معتدل در آدمیان چیست؟ مقصود از مزاج معتدل در داروها چیست؟
ابنسینادر مقدمه کتاب دوم یادآوری میکند که به سؤالاتی
از این نوع در کتاب اول پاسخهای لازم داده شده است.
در این کتاب اولین موضوعی که در باب مزاج مطرح شده تقسیم مزاج به اول و دوم است: «مزاج
اول» همان مزاجی است که در عناصر پیدا میشود اما مزاج دوم، مزاجی است که بعد از
مزاج اول محقق میگردد. یعنی اشیائی که خود مزاجی دارند، بعد از ترکیب با چیزهای
دیگر مزاج دیگری برای آنها پدید میآید که به آن «مزاج دوم» میگویند و در داروهای مرکب مورد بحث و توجه است. ابنسینادر
اینجا متذکر میشود که مزاج دوم فقط صنعتی نیست بلکه در طبیعت نیز موجود است. وی
به «شیر» مثال میزند که خود دارای آب، پنیر و روغن است که هر کدام از آنها مرکباند
و در عین حال شیر دارای مزاج خاص است که آن هم مرکب است.
مزاج دوم نیز خود به چند قسم تقسیم میشود از قبیل «مزاج
قَوی» و «مزاج سست» و «مزاج موثق». ابنسینادر این باب بحث مستوفی کرده است.
در فصل
دوم به این مطلب پرداخته است که شناخت مزاج داروها از دو طریق انجام شدنی
است: یکی از طریق تجربه؛ دیگری از راه قیاس.
شناخت مزاج دارو از راه تجربه، مشروط به هفت شرط است. از
جمله اینکه دارو از هر گونه کیفیت اکتسابی خالی باشد؛ یک علت داشته باشد چون اگر
دو علت یا بیشتر باشد معلوم نمیشود که اثر مورد تجربه مربوط به کدام علت است؛
دیگر اینکه فقط روی انسان آزمایش شود چون اگر یک بار روی انسان و بار دیگر مثلاً
روی اسب انجام شود به تجربه سودمند منتهی نمیگردد. خلاصه آنکه با رعایت شرطهای
هفتگانهای که ابنسیناذکر
کرده است میتوان از راه تجربه به مزاج یک دارو پی برد.
در فصل
سوم، به شناخت قوای ادویه از راه قیاس یعنی مقایسه داروها با یکدیگر و توجه به
قوانین حاکم بر آنها پرداخته است. برای مقایسه باید به قوانین حاکم بر داروها آگاه
باشیم. برخی از این قوانین عبارتند از: استحاله سریع یا کُند، بو، طعم و رنگ
داروها. ابنسینادر اینجا با ذکر مثالهای متعدد به تشریح موضوع
پرداخته است. مثلاً اشیائی که با گرما منجمد میشوند با سرما باز میشوند؛ و به
عکس اشیائی که با سرما منجمد میشوند با گرما باز میشوند. مقصود از قیاس یا
مقایسه این است که مثلاً اگر یکی از چیزهایی که در مثال بالا ذکر شد حالتی پیدا
کرد میتوان با مقایسه فهمید که اشیاء دیگر نیز که مثل او هستند چنان میشوند.
ابنسینادر این فصل چند قانون نیز در باب طعمها و رنگها
و بوها ذکر کرده است: مثلاً اطبا باید بدانند که طعمهای شیرین و تلخ و تند فقط
در جوهر گرم یافت میشوند و طعمهای قابض و ترش و گزنده فقط در جوهر سرد یافت میشوند.
در
اینجا به فرقهای بین طعم و رنگ و بو پرداخته است: از جمله اینکه طعمها با تماس
جسم آنها با ذائقه انسان معلوم میشوند؛ اما در بوها و رنگها تماس لازم نیست
بلکه با شامه یا باصره حس میشوند.
یکی دیگر از موضوعاتی که در این قسمت مطرح شده است، تعداد
طعمها است که به نظر ابنسیناطعمها
هشت قسماند؛ در حالیکه دیگران با احتساب «عدم الطعم»
آنها را نه قسم میشمارند.
مراتب
اثر طعمها و افعال آنها روی زبان آدمی، استدلال از بو و رنگ بر مزاج ادویه مفرد
و طعمهای مرکب، از دیگر مباحث این فصل است.
در فصل
چهارم بحث مفصلی در باب افعال ادویه مفرد که در سه گروه عمده دستهبندی یا
تقسیم شدهاند صورت گرفته است:
«افعال
کلی» مثل تسخین و تبرید و جذب و دفع؛ و «افعال جزئی» مثل منفعت یک دارو در یرقان
یا سرطان؛ و «افعال شبیه به کلی» مثل اسهال و ادرار که گر چه جزئی هستند چون
افعالی هستند در اعضای مخصوص، اما شبیه به کلی هستند؛ زیرا افعالی هستند که نفع و
ضرر آنها به همه بدن میرسد. ابنسینادر اینجا به تفصیل به تشریح افعال کلی و شبیه به
کلی پرداخته است.
پس
از آن در باب صفات داروها سخن گفته است. در این مورد میگوید صفات خود داروها چند
دستهاند:
برخی
عبارتند از کیفیات چهارگانه (سردی و گرمی و تری و خشکی) و برخی عبارتند از بوها و
رنگها؛ و برخی صفات دیگری هستند که مشهورترین آنها عبارتند از: لطافت و کثافت و لزوجت
و هشاشت و جمود و سیلان و لعابیت و دُهنیت و نشفیت و خفت و ثقل (11 عنوان).
پس
از این به تعریف صفات مذکور پرداخته است (ص 36 - 44) که مثلاً دوای لطیف کدام است
و چه خصوصیاتی دارد. بعد از این شمارش افعالی است که از ادویه مفرد بهصورت کلی
صادر میشوند مثل اینکه میگوییم این دارو مسخِّن است یا محلّل است. ابنسیناابتدا آنها را در شش گروه دستهبندی کرده و بعد
به تفصیل به تعریف هر یک پرداخته و جمعاً 49 صفت را شرح کرده است؛ مثلاً وقتی میگوییم
این دارو «محلّل» است یعنی چه.
ابنسیناپس از تشریح تفصیلی صفات 49 گانه داروهای مفرد،
به بیان احکام ادویه مرکب از افعال مذکور پرداخته است؛ مثلاً داروهایی که هم
مُسهِل و هم مُدِرّند چه آثاری دارند و یا داروهایی که هم قابضاند و هم مُحلِّل
چه تأثیری دارند.
در فصل
پنجم این مقاله به احکامی که از بیرون عارض ادویه میشوند، پرداخته است؛ مثلاً
توضیح میدهد که با صناعت از قبیل پختن یا شستن دارو چه اتفاقی برای آن میافتد.
دارو خواصی دارد و اگر آن را بشوییم یا بپـزیم خواص آن چه میشود؟ همچنین است اگر
دارو را با داروی دیگر مخلوط کنیم چه رخ میدهد؟ در اینجا چند عنوان کلی مورد بحث
قرار گرفته است؛ مثل احکام پختن، مالش دادن، سوزاندن، شستن، منجمد کردن، دارو را
در همسایگی داروهای دیگر قرار دادن، مخلوط کردن داروها با یکدیگر. ابنسیناذیل هر یک از عناوین مذکور مباحثی مطرح کرده
است.
در فصل
ششم این مقاله به بیان کیفیت جمعآوری و ذخیرهسازی داروها پرداخته است:
ابتدا باید دانست که داروها سه گروه هستند: معدنی، گیاهی و حیوانی. در این کتاب 800
دارو ذکر شده است از این تعداد 585 دارو گیاهی، 115 عنوان حیوانی و 107 عنوان
معدنی است. البته ابنسینا داروهای سهگانه مذکور را اغلب مشخص و تفکیک و شمارش
نکرده است و ما تا آنجا که امکان کسب اطلاعات از شرح دارو یا کتب و منابع دیگر
وجود داشت آنها را مشخص کردهایم.
1 -
داروهای معدنی: بهترین داروی معدنی آن است که از معادن مشهور و معروف آن دارو به
دست آید؛ علاوه بر آن لازم است خالص باشد؛ دیگر آنکه طعم و رنگش تغییر نکرده باشد.
2 -
داروهای گیاهی: در برخی گیاهان برگ؛ و در بعضی تخم؛ و در تعدادی ریشه یا شاخه؛ در
برخی شکوفه و یا صمغ (شیره)؛ و در جمعی میوه؛ و در عدهای همه گیاه ارزش دارویی
دارد. برداشت و نگهداری هر یک از موارد فوق نیز بر اصولی مبتنی است که رعایت آنها
لازم است. ابنسیناشرایط جمعآوری، نحوه نگهداری، مدت عمر دارو
و مدت نگهداری، و دیگر شرایط آنها را به صورت کلی (نه در مورد هر دارو) به دقت
بیان کرده است:
برگ
گیاه: باید به صورت کامل و پیش از آنکه رنگش تغییر کند و یا بشکند چیده شود، چه
رسد به اینکه بیفتد و پراکنده شود.
دانههای
گیاه: وقتی که کاملاً رسیده و محکم شده و نارس و آبدار نباشد.
ریشهها:
وقتی که برگهای آن میخواهد بیفتد.
شاخهها:
وقتی که کاملاً رسیده اما پیر و پژمرده نشده باشد.
شکوفهها:
بعد از آنکه کاملاً باز شده و پیش از آنکه بیفتد یا پژمرده شود.
میوهها:
بعد از آن که کاملاً رسیده و پیش از آنکه بیفتد.
و
چندین دستور دیگر که رعایت آنها اهمیت دارد.
عمر
داروهای گیاهی معمولاً تا سه سال است.
تذکر:
با توجه به دستورهای علمی ابنسینانیاز جدی برای سامان دادن به مراکز تهیه و نگهداری
و فروش منابع دارویی طبّ سنتی وجود دارد.
3 - داروهای
حیوانی: ابنسینادر این مورد نیز شرایط تهیه و نگهداری و
استفاده از آنها را به دقت بیان کرده است:
از
جمله اینکه اگر میخواهند داروی حیوانی تهیه کنند، باید در ایام بهار باشد، حیوان
جوان، تندرست و اعضایش کامل شده باشد، و پس از ذبح آنچه لازم است از حیوان برداشته
شود. مبادا چیزی از حیواناتی که به بیماری مردهاند برداشته شود.
سپس
میگوید ما در باب ادویه مفردی سخن خواهیم گفت که آنها را میشناسیم یا اگر جستجو
کنیم میتوانیم بشناسیم و از ذکر داروهایی که فقط اسمی از آنها شنیدهایم خودداری
خواهیم کرد.
2ـ
مقاله دوم
ابنسینادر اول مقاله دوم این کتاب تصریح کرده است که
برای نوشتن این مطالب، خود را به زحمت نینداخته است، بلکه آنچه در مورد منافع و
احکام داروهای مفرد از آثار دیگران یافته و قابل اعتنا بوده در این کتاب گنجانده
است و از ذکر داروهایی که برای وی روشن نبوده خودداری کرده است. در واقع او دانستههای
موجود را از کتب مختلف مثل آثار دیسقوریدس،
جالینوس،
زکریای رازیو بسیاری دیگر انتخاب و با اجتهاد علمی خود بر
آن معانی افزوده و در عناوین شانزدهگانه سامان داده است. بنابراین با توجه به
صراحت او در این معنی، نهایت بیانصافی است که کسانی برای فروکاستن از عظمت ابنسیناسخنانی که نه در خور اوست بر زبان برانند و
البته سخن چنین کسانی چون هیچ بهرهای از واقعیت ندارد در اذهان عموم و نیز در
تاریخ جایی باز نکرده است.
ابنسینا
در باب ادویه مفرد ضمن 16 لوح یا جدول، به تمام آنچه درباره هر دارو مورد توجه او
بوده به سبک بدیعی توضیح داده است. البته بعضی داروها دارای جداول بیشتر و بعضی کمترند.
جداول شانزدهگانه به این شرح است:
1- نام و ماهیت دارو (الماهیة)؛ 2- گزینش بهترین آن
(الاختیار)، 3- کیفیت و طبیعت آن (الطبع)، 4- افعال و خواص کلی آن (الأفعال
والخواص)، 5- آثار آنها برای زیبایی (الزینة)، 6- آثار آنها در باب ورمها و جوشها
(الأورام والبثور)، 7- آثار آنها در زخمها و شکستگیها (الجراحات والقروح)،
8- آثار آنها در بیماریهای مفاصل و اعصاب (آلات المفاصل)، 9 - آثار آنها در
بیماریهای سر (أعضاء الرأس)؛ 10- آثار آنها در بیماریهای چشم (أعضاء العین)،
11- آثار آنها در بیماریهای دستگاه تنفس (أعضاء
النفس والصدر)، 12- آثار آنها در بیماریهای دستگاه گوارش (أعضاء الغذاء)،
13- آثار آنها در بیماریهای اعضای دفع (أعضاء النفض)، 14- آثار آنها در تب
(الحُمّیات)؛ 15- آثار آنها در سمّها ومسمومیتها (السموم)، 16- در بیان جانشین و بدلهای داروها (الأبدال).
پس
از آن موضوعات و عناوینی را که در هر یک از جداول قابل طرح است به تفصیل البته
بدون شرح ذکر کرده است.
ابنسیناتصریح میکند هر یک از جداول شانزدهگانه را به
رنگی نوشته است تا یافتن مطلب مورد نظر برای خواننده آسان باشد. متأسفانه کاتبان
گویا از همان زمانهای نزدیک به ابنسینا،
همه جداول را به یک رنگ نوشتهاند.
ابنسینادر این کتاب در تنظیم عناوین داروها از روش
ابجدی استفاده کرده است. من در این تصحیح بر روش او وفادار ماندهام؛ البته در
بخش فهارس آنها را به ترتیب الفبایی تنظیم کردهام تا یافتن آنها در متن برای
مراجعهکننده آسان باشد.
3ـ چند نکته در باب ادویه مفرد
1-
در باب ادویه مفرد منابع متعددی از دانشمندان مسلمان در دست است، این منابع از
جهات مختلف با یکدیگر متفاوتند؛ به این لحاظ در سازماندهی تحقیق در باب آنها مشکلاتی وجود دارد. برخی از این مشکلات
عبارت است از تعداد داروها؛ عناوین و اسامی متفاوت داروها، تلفظ اسامی داروها،
خواص داروها و مکانهایی که دارویی به آنها منتسب است و امثال اینها.
این تفاوتها و اختلافات در کلیه منابع ادویه
مفرد مثل الحاوی زکریای رازی، القانون ابنسینا،
ادویه مفرد ابنسمجون، الصیدنة یا
الصیدلة ابوریحان بیرونی و منابع متأخر مثل ادویه مفرد ابنبیطار و منهاجالبیان
ابنجزله و جز اینها کاملاً مشهود است.
گاهی
این اختلافات نه تنها در منابع مختلف نسبت به یکدیگر وجود دارد بلکه در نسخههای
مختلف یک اثر نیز راه پیدا کرده است.
- مثلاً
تعداد داروها در نسخههای مختلف القانونمتفاوت است. و
چون داروهای مفرد اسامی و تلفظهای متفاوتی دارند، محل ذکر آنها متفاوت شده است؛
مثلاً در القانون«اسقنقور» در حرف الف، و در الحاوی به صورت
«سقنقور» در حرف سین ذکر شده است.
- تلفظ نام داروها که با نامهای عربی یا فارسی و یا
یونانی و... معرفی شدهاند غالباً متفاوت و مختلف نقل و ثبت شده و منشأ اختلاف
شدید گردیده است؛ مثلاً یک اسم فارسی مثل «سنجار»، «سیفار»، «شنجار» در نسخههای
القانون با تلفظهای متفاوت خوانده شده است؛ و یا یک اسم یونانی مثل «أنخوسا»،
«أبوجلسا»، «ابو خلسا»، «أنجوسا»، «أنجوشا» در نسخ با تلفظهای مختلف آمده است.
- اسامی
در اغلب نسخهها و منابع بدون اعراب است و آن تعداد هم که اعراب دارند مختلفاند
مثلاً «برنک» در مخزن الادویه،
«بَرَنک»، و «بِرَنک»، و در کتاب الماءابوسهل مسیحی«بِرْنَک» آمده است. مثال دیگر: «بنجنکشت» در
الحاویرازی «بنجنکُشت» به معنی «ذوالخمسة أصابع» (پنج
انگُشت) و در کتاب الماء«بَنجکِشت» به معنای «خمسة بذور» (پنج کِـشِت)
خوانده شده است. و از این قبیل است «کشت بر کشت» در مخزن الادویهعقیلی«کِشت بر کِشت» به معنای «زرع علی زرع»، آمده
است و در هامش جم، مج «کَشت بر کَشت» (گَشت بر گَشت) فارسی،
به معنای «عطف علی عطف» آمده است.
- گاهی
یک دارو در اماکن مختلف با اسمهای متفاوت ثبت شده است؛ مثلاً در نسخه رم،
ذیل عنوان «بوقیصا»، آمده: همان «دردار» است که «شجرة البق» نام دارد و به شیرازی
«اسفیدار» نامند؛ با این حال «دردار» و «شجرة البق» هر دو بهصورت مستقل ذکر
گردیده و البته «شجرة البق» به «دردار» ارجاع شده است.
- بعضی
اسامی با حروف مختلف آمده است مثلاً «فودنج و فوتنج»، «شبت و شبث»، «جندبیدستر و
جندبادستر»، «آزاذ درخت و آزاد درخت»، «توت و توث».
2-
رازی در الحاوی،
مجلدات 20 تا 23 را برای تبیین و تشریح داروهای مفرد اختصاص داده است. در جلدهای
20 و 21، داروهای گیاهی را با نقل از اشخاص متعدد و نظرات خود تشریح کرده است و
جلدهای 22 و 23 با توضیحات بیشتر در باب معالجات و کیفیت کار آنها است.زکریای رازیاز مهمترین منابع قبل از خود اعم از ایرانی و
یونانی و غیره استفاده نموده است. دیسقوریدس،
جالینوس،
ابنماسة،
مسیح دمشقی،
ابنماسویه،
اریباسیوس،
بولس،
خوزی، خوز،
القلهمان،
حنین،
ابوجریج الراهب،
بدیغورس،
طبری،
اطفورسفس،
ماسرجویه،
فارسی،
شرک هندی،
حکیمبنحنین،
روفس،
عیسی،
قسطس،
أرخیجانس،
سند هشار الهندی،
سمرانیون،
مهراریس که عموماً قبل از زکریا بودهاند، مهمترین کسانی هستند که وی از آنان
مطالبی نقل کرده است.
3-
ابنسینا قطعاً از الحاوی رازی بهره برده و نیز از دیسقوریدسو جالینوسکه مکرر از آنان نام برده است و از برخی دیگر از
افراد مذکور به ندرت نام برده است. وی گرچه با صراحت گفته است که اصل مطالب از
دیگران است با این وجود مکرر در برابر اظهارات دیگران یا سنت مقبول، با تعبیر
«وأنا أقول» و امثال آن، نظر خود را بیان کرده است. ابنسینا به هیچ وجه یک مقلد
نیست و از همین رو است که بزرگان این حوزه از جمله ابنبیطاربارها به نظر او استناد کردهاند.
4-
چنانکه گفته شد ابنسینا به تصریح خود مطالب داروهای مفرد را از دیگران گرفته است
اما قانون این برتری را دارد که کارکرد داروها را در عناوین کلی که قبلاً بیان شد
تبیین کرده است و این مزیت چنان مهم و مفید و ابتکاری است که حتی منتقدان سرسخت او
هم از جمله ابنجُمَیِّع چنانکه در مقدمه فارسیکتاب اول توضیح دادهام، این نظم و قابلیت دسترسی
آسان به مطالب را در باب قانون ستودهاند.
5-
مراد ابنسینا در القانون از «خوز»
گروه دانشمندان خوزی (خوزستانی- ایرانی) است که با عبارت «قالت الخوز» از آنان
تعبیر کرده است اما مقصود از «خوزی» شخص معین است و با عبارت «قال الخوزی» در
القانوناز او یاد شده است.
6- ابوریحان بیرونی نیز کتاب الصیدنهرا
در باب داروهای مفرد نوشته است اما نه او و نه ابنسیناکه
معاصرند به یکدیگر ارجاع ندادهاند. این احتمال نیز وجود دارد که در بحث از ادویه
مفرد از کار یکدیگر خبر نداشتهاند؛ چه ابوریحان در آن هنگام در هند بوده، ضمن
آنکه کتاب ادویه مفرد خود را نیز در آخر عمر نوشته است.
7-
در القانون بر اساس نسخی که در این تصحیح به آنها استناد گردیده 800 عنوان داروی
بسیط ذکر شده است. از این تعداد 54 عنوان دارای نامهای مختلف هستند و در ترتیب
ابجدی گر چه در چند جا ذکر شدهاند، اما در آنها به یکدیگر ارجاع صورت گرفته است و
40 عنوان فقط در نسخه رم که در پاورق آوردهام.
8-
کسان بسیاری که بعد از ابنسینادر باب داروهای مفرد آثاری پدید آوردهاند، اغلب
به او نظر داشتهاند؛ چه نامی از او برده باشند مثل ابنبیطاراز متقدمین در کتاب «الجامع لمفردات الأدویة
والأغذیة»
و عقیلیاز متأخرین در کتاب «مخزن الأدویه»